عصر قم - فارس / مسئله مذاکره با آمریکا از جمله موضوعات مورد بحث صاحبان بیان و قلم در دهههای اخیر بوده و حرفهای گوناگونی در این باب زده شده است، «بعضی موافق، بعضی مخالف؛ بعضی با استدلال، بعضی بیاستدلال»
مسئله مذاکره با آمریکا از جمله موضوعات مورد بحث صاحبان بیان و قلم در دهههای اخیر بوده و حرفهای گوناگونی در این باب زده شده است، «بعضی موافق، بعضی مخالف؛ بعضی با استدلال، بعضی بیاستدلال». رهبر انقلاب در سخنرانی تلویزیونی اخیر با اشاره به ضررهای بزرگ مذاکره با آمریکا در شرایط فعلی تأکید کردند: «حرف من این است که در حال حاضر با وضعیّتی که وجود دارد ــ حالا ممکن است بیست سال دیگر، سیسال دیگر وضعیّت دیگری وجود داشته باشد؛ با آن کاری نداریم ــ در وضع کنونی، مذاکرهٔ با دولت آمریکا، اوّلاً هیچ کمکی به منافع ملّی ما نمیکند، هیچ سودی برای ما ندارد، هیچ ضرری را هم از ما دفع نخواهد کرد؛ یعنی کاری است بدون سود، بدون اینکه برای کشور فایدهای داشته باشد، بدون اینکه ضرری را دفع کند؛ مطلقاً چنین تأثیری ندارد.» 1404/07/01در سوی دیگر رئیسجمهور آمریکا در اظهارات روزهای اخیر خود را طرفدار معامله با ایران خوانده است، اظهاراتی که هدف اصلی ایالات متحده در مذاکره یعنی «تحمیل، زورگویی و رؤیای تسلیم ایران» دروغ بودن آن را آشکار میکند.
حضرت آیتالله خامنهای در دیدار روز گذشته مدالآوران ورزشی و علمی با اشاره به همین ادعاهای دروغ رئیسجمهور آمریکا درباره معامله و مذاکره با ایران، فرمودند: «میگوید «من اهل معاملهام، میخواهم معامله کنم، با ایران معامله کنیم»! معاملهای که با زورگویی نتیجهٔ آن از پیش معلوم باشد، معامله نیست، تحمیل است؛ و ملّت ایران زیر بار تحمیل نخواهد رفت؛ ملّت ایران زیر بار تحمیل نمیرود. اسم این معامله نیست. «بنشینیم صحبت کنیم و نتیجه این بشود»! مشخّص میکند؛ این زورگویی است. ایران را نمیشود مثل بعضی از کشورهای دیگر با این زورگوییها تحت تأثیر قرار داد.» 1404/07/28رسانه KHAMENEI.IR بر همین اساس در یادداشت زیر با نگاهی به مفهوم مذاکره و نسبت آن با عقلانیت انقلابی به بررسی تجربههای تاریخی مذاکره با آمریکا میپردازد.مقدمهمذاکره، بهخصوص مذاکره با دولت ایالات متحده، در دهههای گذشته از جمله پرمناقشهترین موضوعات سیاسی بوده است و هر از چندگاهی به بهانههای مختلفی محل مباحثه و طرح نظرات مختلف شده است و میشود. در این میان، برخی مذاکره با آمریکا را تنها راهحل برون رفت از مشکلات دانسته و آن را در باغ بهشت سیاست توصیف کردهاند و در توهمی رومانتیک به مذاکرهای رویایی با طرف آمریکایی میاندیشند. این جریان فکری در تحجری سیاسی، تنها راهحل کشور و یا حدأقل اصلیترین راه حل کشور در برابر مشکلات را در منظری انحصارگرایانه، به مذاکرات با آمریکا پیوند میدهند.
در مقابل این توهم رومانتیک، توهمی شبه انقلابی را شاهد هستیم که در منظری شعاری و ستیزهجویانه، هرگونه مذاکرات را گشودن بابی از آتش دوزخ بر پیکرهٔ سیاسی نظام جمهوری اسلامی ایران متصورند و این ستیزهٔ احساسی خویش را به رهبر انقلاب اسلامی نسبت میدهند. متن پیشرو تلاش دارد در منظری متعادل برداشت و فهمی از مذاکره در عقلانیت انقلابی ارائه دهد و معتقد است رهبران انقلاب اسلامی نه مذاکره دوستند و نه مذاکره ستیز، بلکه مذاکره را ابزاری اقتضائی میدانند که در صورت تأمین منافع به کاربسته میشود و در صورت ناکارآمدی، اصرار بر آن را ناصواب و خطایی بزرگ توصیف کردهاند. 1. مصادره مفاهیماز جمله آفتها در فهم مفاهیم مبنایی در ساحت اندیشهٔ سیاسی، تحریف آن مفهوم و رواج تعریف غلط و در نهایت تثبیت آن در میان افکار عام و خاص است. «مذاکره» از جملهٔ مفاهیم پر بسامد است که از ابتدای انقلاب اسلامی تاکنون در کشاکش تحولات سیاسی، جلوههای بسیار یافته و تجربههایی را رقم زده است. لیک از اوایل دههٔ نود و با نقشآفرینی جریان سیاسی پیروز، این مفهوم در صدر مفاهیم سیاسی کشور قرار گرفت و از سویی دیگر در روایتی یکسویه از جانب کنشگران فکری و اجرایی حاکم، تعریفی خاص یافت و بهنوعی مصادره شد! هرگاه صحبت از مذاکره میشد، آن چه به ذهن مخاطب متبادر میگشت، تیم و فرد مذاکرهکننده مشخص، موضوع مذاکره مشخص و حتی طرف مذاکره هم متعین و ثابت است!
رفتهرفته این مصادره مفهومی، مذاکره را معنایی غریب و بیگانه با ارزشهای انقلابی جلوه داد و دوگانهای کاذب تولید شد، دوگانهای میان انقلابیگری و مذاکرهخواهی. اما آیا به حقیقت انقلابیگری در برابر مذاکره است؟! آیا نمیتوان مذاکره کرد و انقلابی بود؟! آیا دولت انقلابی مذاکره نمیکند؟! و... . مذاکره در برابر انقلابیگری و مقاومت نیست، مذاکره ابزاری در اختیار کنشگر سیاسی است و میتواند ابزاری در اختیار مقاومت و انقلاب باشد.مواجههٔ انفعالی و غیرفعال جریان انقلابی در حوزه فکر و اندیشه، بسیاری از مفاهیم را از دایرهٔ ایشان خارج و فعالیت و پرنویسی و پرگویی جریان غربگرا آن مفاهیم را مصادره کرده است. مفاهیمی چون مذاکره، منافع ملّی، اعتدال، عقلانیت، انقلابیگری و... سرنوشتی چنین داشتهاند. 2. مذاکره، مفهومی ابزاری و نه اصالی
در برابر آنچه رخ داده است، به روشنی میتوان چنین بیان داشت که مذاکره در ادبیات دینی و انقلابی، مفهومی خنثی و ابزاری است و نه مفهومی اصیل و دارای بار ارزشی مثبت یا منفی. مذاکره ابزاری است که اگر منفعت جامعهٔ اسلامی را تأمین کند، به کار بسته خواهد شد و کاربست آن معقول است و اگر منفعتی را جلب نکند، بدیهی است که تکرار و اصرار بر آن، ارزشی بر آن نمیافزاید و اصالتی تولید نمیکند. در سیرهٔ نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله مواردی از مذاکره و مواردی از عدم پذیرش مذاکره دیده میشود. بهعنوان مثال حضرت در سال ششم هجری قصد انجام اعمال حج داشتند و کفّار قریش مانع ایشان شده و در نهایت در منطقه حدیبیه در نزدیکی مکه کاروان مسلمانان متوقف شد. مذاکراتی با کفّار قریش صورت گرفت که به توافقی میان مسلمانان و قریشان منجر شد که در تاریخ به صلح حدیبیه مشهور است. مثال دیگر آنکه در پایان نبرد با اهل شهر بزرگ طائف با آن که مسلمانان تقریباً پیروز نبرد بودند، حضرت جنگ را متوقف کرده و به درخواست اهل طائف برای گفتوگو پاسخ مثبت داده و مذاکراتی را برای آینده روابط با طائفیان پذیرفته شد که در نتیجهٔ این گفتوگو و توافق پیروزی بزرگ و غنائم بسیاری عاید مسلمانان شد.
در مواردی هم حضرت به هیچ وجه مطالبه صلح و مذاکره را نپذیرفتند و ادامه نبرد و تخاصم را ادامه دادند. بهعنوان مثال در نبرد خیبر، خیبریان اتمام جنگ را به شروطی چون حفظ قلعهها و ... خویش منوط کردند و یا در جنگ طائف برخی از کفّار توافق و مصالحه را پذیرفتند و اما خواستند که از احکام زکات و صلوه مستثنی شوند که حضرت این درخواست را رد کردند. در هرصورت روشن است که مذاکره در ادبیات دینی اصالت ندارد و امری اقتضائی است و در صورت تأمین منافع جامعهٔ اسلامی به کاربسته میشود، دلایل و ادلّه این موضوع بسیار است که خارج از طاقت متن حاضر است.حال در این میان، در منظر برخی از کنشگران و صاحبان کرسی در حوزه اندیشه، تلاشی عجبیب و بی مبنایی در اصالت بخشی به اصل مذاکره مشاهده میشود، اصالتی که در برابر منافع اصیل کشور، جامعه، ملّت و امت، بی معنا و کاذب است. مذاکره برای مذاکره بیمعنا است و تنها زمانی تجویز میشود که منفعتی را جلب کرده و یا ضرری را دفع کند. 3. مذاکره با آمریکا؛ تجربهای تلخ
تجربه از جمله منابع دانشی بشر است چه در علوم تجربی و چه در علوم انسانی. مذاکره در تاریخ سیاسی جمهوری اسلامی ایران، تاریخ و تجربههای متعددی دارد که آئینهای روشن در برابر انسان و کنشگر سیاسی عاقل است. مذاکرات الجزایر بعد از تسخیر لانه جاسوسی، مذاکرات آزادسازی گروگانهای آمریکایی در سالهای 1369-1372، مذاکرات اقتصادی با شرکتهای نفتی آمریکایی در دولت سازندگی، گفتوگوهای انتقادی با اروپاییها در دولت سازندگی برای روزنهگشایی ارتباط با آمریکا و غرب، مذاکرات هستهای در دولت اصلاحات، مذاکرات پنهان با آمریکا در دولتهای نهم و دهم، مذاکرات مشهور به برجام در دولت امید و مذاکرات اخیر در عمان که با خیانتی عجیب در میانه مذاکرات روبرو شد، یعنی حمله نظامی مستقیم! بررسی این تجربیات، بیاعتمادی به طرف آمریکایی را منجر شده و عدم جلب منفعت و دفع ضرر در مذاکره با آمریکاییها پیشروی قرار میدهد.
آن که اهل دقت و تحلیل است این تجربهی 46 ساله را مرور و به دقت تحلیل میکند که «من جرّب المجرّب حلّت به الندامه(1)» و یا «آزموده را آزمودن خطاست». پس موضوع مذاکره برای ما امری بدون پشتوانهی تجربی نیست و همچون بسیاری از مفاهیم و ایدههای اجتماعی «زمینهمند» است. باید تأکید کرد که دستورات و مفاهیم سیاسی اجتماعی در خلاء محقق نمیشوند و به شدت تابع شرایط و زمینههای اجتماعی و سیاسی هستند. مفهوم مذاکره برای جمهوری اسلامی ایران مفهومی نیست که فاقد تجربهی عینی و سابقهی روشن باشد، لذا مذاکره در ذهن کنشگر معقول سیاسی در منظومهای از تجربههای زیستی معنا و قوام مییابد. ما به تجربه یافتهایم که در شرایط کنونی عالم و بازیگران حاکم برآن، مذاکره را نمیتوان خوش بین بود و تجربه راهنمای ماست: «مذاکره با آمریکا عاقلانه، هوشمندانه و شرافتمندانه نیست. دلیل؟ تجربه!» 1403/11/19 «مذاکره، مذاکرهی درستی نیست. تجربهها را فراموش نکنیم، این تجربهی ده سال گذشته را فراموش نکنیم. آن که محلّ کلام ما است، آمریکا است.» 1404/07/01 4. مذاکرهی آمریکایی
همانطور که متبادر به ذهن است، وقتی در صحنهی سیاسی ایران سخن از مذاکره میرود، مذاکره با طرف آمریکایی مطرح میشود، چرا که مذاکره با دیگر بازیگران بینالمللی امری رایج و بسیار پرسابقه در دستگاههای خارجی جمهوری اسلامی ایران است و حساسیت و تضارب آرای چندانی پیرامونی آنان مطرح نیست. موضوع مذاکره با آمریکا است که مناقشه و مجادلات بسیاری را رقم زده است. حال باید توجه داشت که مذاکرهی آمریکایی در تجربهی عینی جمهوری اسلامی ایران در پنج دههی گذشته ویژگیهایی دارد که عملاً این نوع مذاکرات را از مفهوم عقلانی مذاکره تهی کرده و جلوهای دیگر گون نمایان میسازد. این ویژگیها را چنین میتوان برشمرد:4-1. تهدیدتهدید پایه بودن مذاکره از جمله عجیبترین ویژگیهای مذاکره در سبک آمریکایی است، مذاکره با طعم تهدید: «طرف تهدید کرده که اگر مذاکره نکنید، چنین و چنان خواهد شد، بمباران میکنیم، چه میکنیم؛ از این حرفها؛ یک خرده مبهم، یک خرده صریح؛ یعنی تهدید: یا مذاکره کنید یا اگر مذاکره نکردید، چنین و چنان خواهد شد! این تهدید است.» 1404/07/01
پذیرش این نوع از مذاکرات، ساختار سیاسی رقیب را در موضع ضعف قرار داده و تهدید پذیر میکند: «خب قبول چنین مذاکرهای نشانهی تهدیدپذیری ایران اسلامی است. اگر چنانچه شما با این تهدید رفتید مذاکره کردید، معنایش این است که ما در مقابل هر تهدیدی فوراً میترسیم، میلرزیم و تسلیم طرف مقابل میشویم؛ معنایش این است. این تهدیدپذیری اگر به وجود آمد، دیگر انتها نخواهد داشت. امروز میگویند اگر چنانچه غنیسازی داشته باشید، ما چنین و چنان میکنیم؛ فردا میگویند اگر موشک داشته باشید، ما چنین و چنان میکنیم؛ بعد میگویند اگر با فلان کشور ارتباط نداشته باشید، ما چنین و چنان میکنیم؛ اگر با فلان کشور ارتباط داشته باشید، ما چنین و چنان میکنیم! مدام تهدید [هست] و مجبوریم که در مقابل تهدیدهای دشمن عقبنشینی کنیم. یعنی قبول مذاکرهای را که با تهدید همراه است، هیچ ملّت باشرفی انجام نمیدهد، هیچ سیاستمدار خردمندی هم آن را تصدیق نمیکند.» 1404/07/014-2. تحقیرعنصر دیگری که در الگوی مذاکرات آمریکایی دیده میشود، طی شدن فرآیند تسلیم و تحقیر قبل، حین و بعد از مذاکرات برای طرف مذاکره است: «با یک بیان سخیف و غیر قابل قبولی از ملّت ایران صریحاً میخواهد که بیایید تسلیم من بشوید!» 1404/03/284-3. تحمیل
از عجیبترین خصائص مذاکرهی آمریکایی تحمیل نتیجه مذاکره از قبل و گفتوگویی یکطرفه است: «طرف آمریکایی پیشاپیش خودش نتیجهی مذاکرات را معیّن کرده؛ یعنی اعلام کرده که مذاکرهای را قبول دارد و میخواهد مذاکرهای بکند که نتیجهی آن مذاکره، تعطیل شدن فعّالیّتهای هستهای و غنیسازی در کشور ایران باشد. یعنی بنشینیم پشت میز مذاکرهی با آمریکا و نتیجهی گفتوگوهایی که با آنها خواهیم کرد، حرفی باشد که او گفته «باید انجام بگیرد»! این که دیگر مذاکره نیست؛ این دیکته است، این تحمیل است.» 1404/07/01 5. مذاکره همیشه هم بد نبوده است!نکتهی دیگری هم که باید بدان توجه داشت، آن است که در معدود تجربیاتی از مذاکره با طرف آمریکایی، نتایجی هرچند محدود حاصل شده است. تجربهی مذاکره با آمریکاییها در افغانستان و عراق دو نمونه از تجربیات نسبتاً موفق از مذاکره با طرف آمریکایی است. اما خصائصی در این نوع مذاکرات وجود دارد که باید به دقت مورد توجه قرار گیرد:الف. مذاکراتی که به نتایج نسبی رسیدهاند، گفتوگوهایی پیرامون طرف ثالث و نفر سومی است که در نسبت ما و آمریکاییها است و مستقیماً موضوع مذاکره طرفینی نبودهاست. در مذاکرات افغانستان در دههی هفتاد، ما و آمریکاییها در مورد تهدید مشترکی به نام طالبان بحث و گفتوگو کردیم.ب. در این مذاکرات نهاد و کارگزار اصلی مذاکره کننده، همان نهادها و کارگزاران تکراری مذاکرات پیشین نبودند، بلکه مذاکره با مدیریت شهید سلیمانی و در چهارچوب منافع ملّی و ایده محور مقاومت مدیریت شده است.* ج. توافق با آمریکاییها در این نوع از مذاکرات، توافق در یک موضوع موردی و اقتضائی بوده است و مذاکراتی جامع و مبنایی پیرامون روابط دو کشور به هیچ وجه مطرح نبوده است.
د. مذاکرات به درخواست یک طرف و اصرار و انکار یک طرف صورت نگرفته است، بلکه طرفین خواهان مذاکره بوده و منافع مشترکی را در توافق به دست آوردهاند.ه. مذاکرات در موضع ضعف مدیریت نشده است و نقشی متوازن و وزنی متعادل در میانه گفتوگوها مطرح بوده است. به نظر این ویژگیها نشانگر آن است که مذاکره با طرف آمریکایی محکوم به شکست و بیحاصلی نیست، بلکه شرایط مذاکره، شخص مذاکرهکننده، موضوع مذاکره و انگیزهی مذاکره، در نتیجه نهایی بسیار تعیین کننده است. 6. مذاکره اقتضائی و موردی، نه مبناییبراساس مبانی قرآنی، نص و سیره معصوم علیه السلام امکان مذاکره مبنایی با دشمن و کافر حربی ممکن نیست: براساس سوره مبارکه ممتحنه مؤمنان اجازه برقراری ولایت ابزاری با کفّار حربی را ندارند و تنها در موردی محدود و در چهارچوب منافع محدود و موقت مشترک و آن هم در موضوعی اقتضائی و مشخص، امکان مذاکره مطرح است.(2)به عنوان مثال در صلح حدیبیه که از جمله نمونههای شاخص مذاکرات نبی مکرم اسلام با کفّار حربی است، مذاکره مبنایی نبوده است بلکه در چهارچوب مفادی اقتضائی و محدود مذاکرات طراحی شده است. نبی مکرم اسلام با کفّار قریش به هیچ وجه سخنی از کوتاه آمدن از اصول ایمانی خویش مطرح نکردند. ایشان ارزشهای جاهلی از جمله بت پرستی ایشان را به رسمیت نشناختهاند بلکه تنها در منظری تاکتیکی روابط خصمانه با جریان باطل را در چهارچوب توافقات کنترل و مدیریت کردند.
در مذاکرات با طرف آمریکایی نمیتوان در اصول و مبانی ارزشی و ریل اصلی انقلاب گفتوگو کرد و تغییر اصول و مبانی سیاست خارجی و رفتار منطقهای که براساس اصول اسلامی شکلگرفته است را به گفتوگو گذاشت، بلکه مذاکره صرفاً در امور و موضوعاتی محدود و مشخص ممکن است. در مذاکرات دهه نود شمسی برخی جریانهای فکری و سیاسی سخن از برجام دو و سه میراندند و تلاش داشتند به بهانهی مذاکرات، ریل حرکت نظام را تغییر دهند و به توافقی جامع دست یابند! 7. چه کسی؟ چه موضوعی؟ در چه شرایطی؟ و...از دیگر محورهایی که ذیل مذاکره باید بدان توجه کرد، اقتضائات زمانی و مکانی مذاکره است. همانطور که در پیش گفته شد، مذاکره یک ارزش ذاتی نیست، بلکه بسیار زمینهمند است و تابع شرایط و حال افراد و بازیگران سیاسی است و اقتضائات است که مذاکره را معنا داده یا بیمعنا میکنند. به نظر مذاکره کننده و نظام فکری و هوشمندی سیاسی وی، موضوع مذاکره و ابعاد مشخص و معین موضوع مذاکره، شرایط اقتدار و یا ضعف طرفین در مذاکره، بسیار تعیین کننده است.به عنوان مثال در مذاکرات اخیر با طرف آمریکایی، رهبر انقلاب دقیقاً به شرایط و اقتضائات امروز توجه کردند و در شرایط فعلی مذاکره را امری بیحاصل میدانند: «در حال حاضر با وضعیّتی که وجود دارد ــ حالا ممکن است بیست سال دیگر، سی سال دیگر وضعیّت دیگری وجود داشته باشد؛ با آن کاری نداریم ــ در وضع کنونی، مذاکرهی با دولت آمریکا، اوّلاً هیچ کمکی به منافع ملّی ما نمیکند، هیچ سودی برای ما ندارد، هیچ ضرری را هم از ما دفع نخواهد کرد؛ یعنی کاری است بدون سود، بدون اینکه برای کشور فایدهای داشته باشد، بدون اینکه ضرری را دفع کند؛ مطلقاً چنین تأثیری ندارد.» 1404/07/01
8. مذاکره یا مطالبه؟!نکتهی دیگری که در مذاکره باید بدان توجه داشت، آن است که آیا مذاکره محل مطالبه است یا معامله؟ منظور آن است که وقتی با طرف متخاصم و معاندی چون آمریکاییها به گفتوگو مینشینیم آیا در حقانیت خویش تردیدی داریم و یا در ناحق بودن طرف ظالم شکی وجود دارد؟ پاسخ روشن است، خیر. مذاکره صرفاً محل طرح مطالبات و اثبات حقانیت نیست، نبی مکرم اسلام در صلح حدیبیه شکّی در حقانیت خویش و باطل بودن جریان متخاصم نداشتند، بلکه تنها معاملهای را مطرح کردند که در نهایت منافع جامعه اسلامی را جلب و یا ضرری را دفع کند. مذاکره با جریان متخاصم را نمیتوان به فرصتی برای تبلیغ و تبیین تقلیل داد، بلکه باید معاملهای را ممکن ساخت.بنابراین افراط مطالبهگری صرف در فرآیند مذاکرات و تفریط مذاکراهی بیمبنا و بیحاصل و طراحی مذاکره برای مذاکره، هردو میانهی دو توهم است و حکایت از آرمانگرایی غیر واقعبینانه دارد.
9. مذاکره ابزاری در کنار دیگر ابزارهارویکرد متعادل به مذاکره، مذاکره را ابزاری در کنار دیگر ابزاریهای نظام سیاسی میداند، لکن رویکردهای برونگرا، ظرفیت و توان داخلی را نادیده گرفته و تنها راحل و کلید حل مشکلات را در دست بازیگر بیروی میبینند و بدیهی است که مذاکره از یک خرده ماموریت در نهاد دولت به یک ابر پروژهی معنابخش به دستگاه سیاسی مبدل میگردد: «وزارت خارجه دهها کار دارد که یکیاش هم این گفتوگوهای عمان و این مسائلی است که حالا اخیراً مطرح شده. سعی کنید مسائل کشور را به این گفتوگوها گره نزنید؛ این تأکید من است. اشتباهی که در برجام کردیم، اینجا تکرار نشود. آنجا ما همهچیزمان را منوط کردیم به پیشرفت مذاکرات؛ یعنی کشور را شرطی کردیم... . این مذاکرات هم یک کاری است، یک حرفی است، یکی از کارهای چندینگانهی وزارت خارجه است که دارد انجام میدهد. کشور هم کار خودش را در بخشهای مختلف باید بکند: بخش صنعت، بخش کشاورزی، بخشهای گوناگون خدماتی، بخش فرهنگ، بخشهای سازندگی، موضوعات خاصّی که تعریف خاصّی برایش شده» 1404/01/26
10. عقلانیت انقلابیهمهی آن چه رفت را شاید بتوان در سایه یک اصل فهمید، «عقلانیت انقلابی». کنشگر عاقل انقلابی در منظری خودآگاهانه و منطقی به ابزارها و امکانات مینگرد و در صورت تأمین منفعت و یا دفع ضرر، کاربست ابزاری چون مذاکره را تجویز و یا رد میکند. بدیهی است پذیرش مذاکره در شرایط تحمیلی، تحقیری و تسیلمی عقلانی نیست: «امروز گاهی ما میبینیم در بعضی از گفتارها میگویند «عقلانیّت»، اسم «عقلانیّت» را میآورند، [امّا] منظورشان از «عقلانیّت» این است که ما برویم در مقابل آمریکا سر خم کنیم؛ میگویند این «عقلانیّت» است! مقصودشان این است که ما تسلیم قدرت زورگو بشویم؛ این را «عقلانیّت» میدانند! اینها «عقلانیّت» نیست.»
بازار ![]()