عصر قم - هفت صبح / متهمی که رفیق گرمابه و گلستان خود را در عالم مستی به قتل رسانده بود، پای میز محاکمه اظهار پشیمانی کرد.
اواسط اردیبهشت ماه سال قبل مرد جوانی در یکی از بیمارستانهای شرق تهران جان باخت.در ادامه مشخص شد که این فرد به نام علی 32 ساله، پنج روز قبل توسط یک خواهر و برادر به بیمارستان منتقل شده بود.علی در حالی که به علت جراحت عمیق با اصابت جسم سخت به سینهاش مورد معالجه و درمان قرار گرفت اما شدت ضربه وارد شده به حدی بود که در نهایت طاقت نیاورد و جان خود را از دست داد.
علی قبل از اینکه به کام مرگ فرو برود، در اظهاراتش گفته بود در درگیری با همان خواهر و برادری که او را راهی بیمارستان کردند، مجروح شده بود.به این ترتیب با مرگ علی، رسیدگی به پرونده وارد فاز جنایی شد و ماموران در آغاز تحقیقات بالای سر جسد قربانی در سردخانه بیمارستان حاضر شدند.بعد از کلید خوردن بررسیهای ابتدایی و تنپیمایی از سوی ماموران تشخیص هویت، جسد با دستور بازپرس جنایی به سردخانه پزشکی قانونی جهت انجام معاینات و آزمایشهای لازم منتقل شد.
بازار ![]()
دستگیری متهم
در ادامه مشخص شد عامل جنایت همان مرد 50 ساله به نام هادی بوده که به همراه خواهرش مقتول را به بیمارستان منتقل کردند.به این ترتیب هادی شناسایی و دستگیر شد و در همان برخورد ابتدایی با ماموران پلیس به قتل اعتراف کرد.همچنین مشخص شد که مقتول و متهم هر دو از مدتها قبل در حاشیه جاده لواسان بساط منقل کبابی داشتند و به خودروهای عبوری کباب میفروختند.
آنها در محلی دکه مانند بساط کباب خود را روی چرخ میگذاشتند و شب حادثه هم در همان منطقه با یکدیگر درگیر شده بودند.هادی بعد از دستگیری جزئیات این جنایت را شرح داد و بعد از بازسازی صحنه جرم و تکمیل تحقیقات در مرحله دادسرا و همچنین صدور کیفرخواست، پرونده برای رسیدگی به شعبه 13 دادگاه کیفری یک استان تهران رفت و متهم پای میز محاکمه ایستاد.
در دادگاه
در ابتدای جلسه رسیدگی، نماینده دادستان کیفرخواست صادر شده از سوی دادسرا را قرائت کرد که مطابق با آن هادی متهم به مباشرت در قتل عمدی دوستش به نام علی شد.سپس متهم پای میز محاکمه ایستاد و در دفاع از خود جزئیات این جنایت را شرح داد:«ما سالها بود که در حاشیه جاده کار میکردیم.خواهرم وسایل کباب یا دل و جگر را تهیه میکرد و نیمه آماده به جاده میبردیم و آنجا مطابق درخواست سرنشینان خودروهای عبوری برایشان کباب میکردیم و میفروختیم. فروش همه نوع اغذیهای را هم تجربه کرده بودیم.از آش و باقالی و بلال بگیر تا دل و جگر و کباب چنجه.»
متهم ادامه داد: «علی بعد از ما مشغول کار شد.او هم در نزدیکی چرخ ما بساط و برای خودش کار میکرد.ما در مواقعی که جاده خلوت میشد با هم غذا میخوردیم و گپ میزدیم چون او تنها بود و حوصلهاش سر میرفت.کمکم تصمیم گرفتیم با همدیگر کار کنیم چون او دستتنها و کار کردن برایش سخت بود.
از همکاریمان هم راضی بودیم و هیچ مشکلی بین ما نبود.اینقدر با هم صمیمی شده بودیم که معاشرت ما به رفت و آمد خانوادگی تبدیل شده بود. انگار علی یکی از اعضای خانواده خودمان شده بود. او پسر خیلی خوبی بود و من هیچ بدی از او ندیده بودم و دوستش داشتم. تنها اشکالی که علی داشت، این بود که خیلی بدمست بود.همین موضوع هم شب حادثه کار را به اینجا رساند.»
هادی در ادامه در مورد شب حادثه گفت:«ما همیشه در کنار بساط کباب برای خودمان کمی مشروب هم داشتیم.آن شب حدود ساعت 11 وقتی شام را خوردیم و مسافران جاده هم کم شدند، شروع کردیم به خوردن مشروب و علی کمی زیادهروی کرد.تا ساعت 4 صبح کنار جاده بودیم و کمکم میخواستیم بساط را جمع کنیم که علی تلوتلو خوران سمت منقل رفت.به خاطر مستی شدید روی پای خودش بند نبود و نمیدانم چه شد که تعادلش را از دست داد و دستش در زغال داغ فرو رفت.
دست او به شدت سوخته بود و ما هم خیلی هول شدیم و سریع او را به داخل ماشین بردیم تا به درمانگاه برسانیم اما چون من هم مشروب خورده بودم از خواهرم خواستم که پشت فرمان بنشیند.» متهم ادامه داد:«علی در حال خودش نبود و یکبند به خواهرم بد و بیراه میگفت.سرش را به ستون وسط ماشین میکوبید و بیقراری میکرد.سوختگی در حال مستی برای او حال خیلی بدی ایجاد کرده بود.من هم عصبانی شدم و به او گفتم با خواهرم درست صحبت کند.
او روی صندلی عقب نشسته بود اما درگیری لفظی بین ما سبب شد به سمت داشبورد دراز شده و میخواست چاقویی از آنجا بردارد که من مانعش شدم.او خواهرم را وادار کرد توقف کند و از یک خورجین که در صندوق عقب بود چاقویی برداشت.من چاقو را از او گرفتم و با هم دوباره سوار ماشین شدیم و این بار روی صندلی عقب نشستیم.علی در کشمکش با من سعی میکرد چاقو را از دستم بگیرد و من برای اینکه او با چاقو ضربهای به من نزند، به سمتش خم شدم تا از پنجره چاقو را بیرون بیندازم.در جریان پرتاب چاقو ناگهان چاقو با قفسه سینهاش برخورد کرد.»
قاضی در این قسمت از دفاعیات هادی گفت:«چطور ممکن است پرتاب چاقو به سمت پنجره ماشین منجر به اصابت آن به مقتول شود آن هم درست به وسط قفسه سینهاش؟»
متهم گفت:«به دلیل اینکه من به سمت شیشه متمایل شدم و او رو به من همچنان سعی میکرد چاقو را از دستم بگیرد.»
سپس وکیل متهم اقدام به دفاع کرد و گفت:«موکل من تنها برای دفاع از خودش چنین اقدامی انجام داده است.او قصد قتل نداشت و بعد از اصابت ضربه به سرعت اقدام به انتقال مقتول به بیمارستان کرد.اگر او نسبت به مقتول نیت جنایتکارانه داشت، هرگز او را به بیمارستان منتقل نمیکرد.»
اما در برابر دفاع آقای وکیل نماینده دادستان گفت:«دفاع مشروط دو شرط اساسی دارد.یکی اینکه متهم اقدام عامدانه را بپذیرد و دیگری تساوی سلاح بین قاتل و مقتول است. در حالی که متهم حاضر در پرونده ادعا میکند ضربه عمدی را وارد نکرده و همچنین در دستان مقتول سلاحی وجود نداشته است، دفاع وکیل متهم موثر نیست.»
سپس هادی بار دیگر در مقام آخرین دفاع پشت تریبون رفت و گفت:«من هیچ سوءقصدی نسبت به علی نداشتم.ما با هم دوست بودیم و هیچ انگیزهای برای کشتن او در کار نبود.از اینکه این اتفاق افتاده خیلی ناراحت و پشیمانم.»
قضات دادگاه بعد از شنیدن دفاعیات متهم و وکیل او برای صدور رای وارد شور شدند.