عصر قم - مهر / سالها پیش باری اصغر دادبه _استاد فلسفه و حافظپژوه و چهره ماندگار ادبیات_ در پایان سخنرانیاش گفت: «میدانید من چقدر حافظ را دوست دارم، اگر حافظ نبود، سعدی بود ولی اگر سعدی نبود، حافظ هم نبود!» این سخن از دهان چنین استادی بیش از هر چیز اهمیت و تأثیرگذاری سعدی بر حافظ را نشان میدهد.
برای بررسی این تأثیر ، یک راه ساده وجود دارد. ببینیم حافظ در چه ابیاتی عین مصراع سعدی یا شبیه آن با کمی تغییر را استفاده کرده است؛ آن هم از این جهت که لیست ابیاتی که مضامین شبیه دارند بسیار طولانی میشود. در ادامه ابتدا بیت حافظ را ذکر میکنیم و سپس بیت سعدی و مصراعهای مشابه را به صورت پررنگ شده میخوانیم:
حافظ: جز این قدر نتوان گفت در جمال تو عیب
که وضع مهر و وفا نیست روی زیبا را
سعدی: جز این قدر نتوان گفت بر جمال تو عیب
که مهربانی از آن طبع و خو نمیآید
*
حافظ: چون چشم تو دل میبرد از گوشهنشینان
دنبال تو بودن گنه از جانب ما نیست
سعدی: دنبال تو بودن گنه از جانب ما نیست
با غمزه بگو تا دل مردم نستاند
*
حافظ: سر پیوند تو تنها نه دل حافظ راست،
بازار ![]()
کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست؟
سعدی: کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست؟
یا نظر با تو ندارد، مگرش ناظر نیست
*
حافظ: غیر از این نکته که حافظ ز تو ناخشنود است،
در سراپای وجودت هنری نیست که نیست!
سعدی: در سراپای وجودت هنری نیست که نیست
عیبت آن است که بر بنده نمیبخشایی
*
حافظ: حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست
که آشنا سخن آشنا نگه دارد
سعدی: حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست
یکی تمام بود مطلع بر اسرارم
*
حافظ: زاهد ار رندیِ حافظ نکند فهم چه شد؟
دیو بُگْریزَد از آن قوم که قرآن خوانند
سعدی: دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند
آدمیزاده نگه دار که مصحف ببرد
*
حافظ: اگر چه خرمن عمرم غم تو داد به باد
به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم
سعدی: به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم
ز من بریدی و با هیچ کس نپیوستم
*
حافظ: حافظ از جور تو حاشا که بگرداند روی،
من از آن روز که دربند توام آزادم
سعدی: من از آن روز که دربند توام آزادم
پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم
*
حافظ: خیال تیغ تو با ما حدیث تشنه و آب است
اسیر خویش گرفتی بکش چنان که تو دانی
سعدی: سر از کمند تو سعدی به هیچ روی نتابد
اسیر خویش گرفتی بکش چنان که تو دانی
*
حافظ: صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم؟
عاشقان را نبود چاره بجز مسکینی
سعدی: صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم؟
همه دانند که در صحبت گل خاری هست
در ابیات بعدی، میبینیم که مصراع سعدی با یکی دو کلمه تغییر تکرار میشود:
حافظ: می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب
بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند
سعدی: هفتاد زلت از نظر خلق در حجاب
بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنیم
*
حافظ: یاد باد آن که چو چَشمت به عِتابم میکُشت
مُعْجِزِ عیسویَت در لبِ شکَّرخا بود
سعدی: فتنه سامریش در نظر شورانگیز
نَفَسِ عیسویَش در لبِ شکَّرخا بود
*
حافظ: گفتم رَوَم به خواب و ببینم جمالِ دوست
حافظ ز آه و ناله امانم نمیدهد
سعدی: گفتم مگر به خواب ببینم خیال دوست
اینک علی الصباح نظر بر جمال دوست
*
حافظ: منم که دیده به دیدارِ دوست کردم باز
چه شُکر گویَمَت ای کارسازِ بنده نواز
سعدی: مرا که دیده به دیدار دوست برکردم
حلال نیست که بر هم نهم به تیر از دوست
*
حافظ: مایهٔ خوشدلی آنجاست که دلدار آنجاست
میکنم جهد که خود را مگر آنجا فکنم
سعدی: نکند میل دل من به تماشای چمن
که تماشای دل آنجاست که دلدار آنجاست
*
حافظ: وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقتِ ما کافریست رنجیدن
سعدی: قفا خورند و ملامت برند و خوش باشند
شب فراق به امید بامداد وصال
*
حافظ: در کوی عشق شوکت شاهی نمیخرند
اقرار بندگی کن و اظهار چاکری
سعدی: سعدی تو کیستی که دم دوستی زنی؟
دعوی بندگی کن و اقرار چاکری
این مختصر، نمونهای بود از تاثیر سعدی بر حافظ. البته که این تأثیر مختص سعدی نیست و استفادههای حافظ از پیشینیان خود مانند خواجوی کرمانی و کمالالدین اسماعیل و… نیز بسیار است. شاید بهترین توصیف درباره این تاثیرپذیری این سخن باشد که حافظ، مانند زنبور عسلی است که باغهای پیشینیان را دیده و بر تمام گلهای معطر و رنگارنگ آنها نشسته، اما شهد و عسلی تولید کرده که خاص خود اوست.