سیر تطور حوزه علمیه با روایت آیت الله اعرافی؛ از فلسفه تأسیس تا مأموریت تمدن سازی
اقتصادی
بزرگنمايي:
عصر قم - به گزارش سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، آیت الله علیرضا اعرافی در نوشته ای سیر تطور حوزه های علمیه و مأموریت تأسیس آن را تصویر کرد. در این نوشتار طولانی به موارد مهمی از جمله خاستگاه حوزه های علمیه، عناصر و ارکان هویتی و همچنین مراحل تمدن سازی اسلامی توسط حوزه های علمیه اشاره شده است. نوشتار مدیر حوزه های علمیه به شرح ذیل است: اسلام همانگونه که هر فرد را مأمور اصلاح خویش کرده است، در کنار این امر با توجه به بعد اجتماعی اسلام، همه افراد را در قبال انسانهای دیگر مسئول دانسته است.
البته همگان نمیتوانند وارد این عرصه شوند و برای اصلاح جامعه اقدام کنند؛ به اینجهت مراکز و نهادهایی باید این وظیفه را به عهده گیرند. پس از پایان سلسله انبیا و غیبت آخرین سلاله پاک ائمه معصومین(علیهم السلام)، از فقها و روحانیون به جانشینان و ورثه این تبارِ پاک یاد میشود. بنابر احادیث متعدد، نبی گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) و ائمه اطهار(علیهم السلام) فقها و محدثین را به جانشینی خود منصوب کردهاند و تعابیر قابل توجهی به کار بردهاند که به نمونههایی اشاره میکنیم: 1- رسولالله(صلی الله علیه وآله) فرمودند: خدایا جانشینان مرا رحمت کن و این سخن را سه بار تکرار فرمود. پرسیده شد که ای پیامبر خدا جانشینان شما چه کسانی هستند؟ فرمود: کسانی که بعد از من میآیند و حدیث و سنت مرا نقل میکنند و آن را پس از من به مردم میآموزند[1]. 2- امام صادق(علیه السلام) میفرمایند: علما میراثداران پیامبران هستند؛ زیرا که پیامبران هیچگونه مالی به میراث نمیگذارند؛ بلکه احادیثی از سخنانشان را به ارث میگذارند؛ بنابر این، هرکه بهرهای از احادیثشان برگیرد، درحقیقت بهرهای شایان و فراوان برده است؛ پس بنگرید که علمتان را از چه کسانی میگیرید؛ زیرا در میان ما اهلبیت پیامبر(صلی الله علیه وآله) در هر نسلی افراد عادل درستکاری هستند که تحریف مبالغه ورزان و روشسازی نارواگران و تأویل نابخردان را از دین دور میکنند[2]. 3- از امام کاظم(علیه السلام) شنیدم که میفرمود: هرگاه مؤمن (یا فقیه مؤمن)ب میرد، فرشتگان و قطعات زمینی که بر آن به عبادت خدا میپرداخته و درهای آسمان که با اعمالش از آنها فرا میرفته است، بر او میگریند و در(دژ) اسلام شکافی پدیدار خواهد شد که هیچچیز آن را ترمیم نمیکند؛ زیرا فقهای مؤمن، دژهای اسلاماند و برای اسلام نقش حصار شهر را دارند[3]. 4- از اسحاق بن یعقوب: از محمد بن عثمان عمری خواستم نامهای را برای من برساند که در آن از مسائلی که برایم دشوار بودند، سوالاتی پرسیده بودم؛ پس جواب نامه به خط مولای ما صاحب الزمان(عج) صادر شد که ... در حوادث و پیشامدها به راویان حدیث ما رجوع کنید؛ زیرا آنان حجت من بر شما هستند و من حجت خدا هستم[4]. با توجه به احادیث ذکر شده، مشخص گردید که علمای اسلام، وارثان انبیا و ائمه معصومین(علیهم السلام) هستند؛ بعد از این سلاله پاک، وظیفه دفاع و محافظت از دین بر عهده فقها و علما است و مردم باید در گرفتاریهای زمان غیبت به فقها و علمای زمان خویش رجوع کنند.

منظر دوم: اسلام همانگونه که هر فرد را مأمور اصلاح خویش کرده است، در کنار این امر با توجه به بعد اجتماعی اسلام، همه افراد را در قبال انسانهای دیگر مسئول دانسته است. البته همگان نمیتوانند وارد این عرصه شوند و برای اصلاح جامعه اقدام کنند؛ به اینجهت مراکز و نهادهایی باید این وظیفه را به عهده گیرند. از منظر فقهی، هویت حوزه علمیه و روحانیت، از سه قاعده مهم فقهی برخاسته است: 1. قاعده ارشاد جاهل؛ بر اساس این قاعده، کسی که علم و توانایی معرفت دارد، در قبال دیگران در حوزه فکر، عقیده، رفتار و اخلاق مسئول است؛ بنابراین عالمان دینی موظفاند آگاهی انسانها را در زمینههای مختلف ارتقا دهند. 2. قاعده هدایت و تربیت؛ بر این اساس روحانیت، در حوزه تربیت و تزکیه دیگران و پرورش جان و روح آنها وظایفی دارد. در این زمینه حوزههای علمیه در برابر اشخاصی که به احکام و قوانین علم دارند، ولی به این علم پایبند نیستند، مسئول هستند و باید تعهد لازم را در این افراد ایجاد و تقویت کنند. 3. قاعده امر به معروف و نهی از منکر؛ همگان در برابر کسانی که میدانند، ولی در آستانه خطا قرار دارند یا مبتلا به خطا و منکر هستند، وظیفه دارند. این سه قاعده،زنجیرهای را تشکیل میدهند که در جهت رشد و تعالی جوامع نقشآفرینی میکند. حوزههای علمیه شکل گرفتهاند تا در زمینه این سه راهبرد شرع و قواعد مهم تربیتی، به ایفای نقش بپردازند. این اصول مهم راهبردی، مبنای شکلگیری حوزههای علمیه و ساماندهی مراکز دینی هستند. سه قاعده مزبور، بنیانهای مهندسی افکار جامعه بشری محسوب میشوند؛ زیرا اگر بشر به حال خویشتن رها شود، به دنبال تمایلات برتر و عرفانی نمیرود؛ به اینجهت، فقه و شریعت اسلامی با وضع این قواعد، عالمان دینی را به مهندسی افکار بشری موظف کرده است. از این منظر، حوزههای دینی مهندسان افکار جامعه بشری و معماران دل و جان انسانها هستند.

در عصر حاضر،رسالت اصلی و بنیادین حوزههای علمیه، بازسازی تمدن اسلامی است؛ بر همین اساس حوزههای علمیه باید در تحول خود به این امر توجه داشته باشند و اصلاحات لازم برای ایفای این نقش و رسالت عظیم را در خود ایجاد نمایند. گرایشهای متعدد و مختلفی برای بازسازی تمدن اسلامی و احیای مجدد اسلام و مسلمانان در جهان اسلام وجود داشته که در میان این گرایشها، گرایشهای افراطی و تفریطی نیز مشاهده میشود؛ دستهای مجد و احیای اسلام و تمدن اسلامی را در ذوبشدن در تمدن غربی دانسته و دستهای دیگر به تجارب دنیای امروز بیاعتنا بودهاند. قاعدتاً برای احیای تمدن اسلامی باید هم بر میراث و اصالت خود اعتماد و آن را باور نمود و هم به تجارب مثبت بشری توجه و عنایت داشت. جمع میان «اصالت» و «عصریشدن» و همچنین میان «سنت» و «تمدن جدید»، نیازمند دقتی فوقالعاده و آگاهی و هوشیاری فراوان است. در این زمینه نقش علما و روشنفکران و متفکران جهان اسلام، نقشی ممتاز و بی بدیل است. مراحل بازسازی تمدن اسلامی درون حوزه جهتگیریهای کنونی در حوزه به سمت بازسازی تمدن اسلامی است و این ظرفیت درون مکتب اسلام نیز وجود دارد؛ اما این تمدنسازی کار دشواری است. در واقع، پایهریزی تمدنی نو که عاقلانه و سنجیده با تمام محصولات بشری مواجه شود و همه را در یک چهارچوب و نظام منسجم الهی قرار دهد، بسیار زمانبر، دشوار و حساس است و به صرف تلاش فراوان نیاز دارد. باید بنیادهای اصلی تمدنسازی از درون حوزه ریشه گرفته و در کنار نقش اساسی حوزه در این امر، دانشگاهها و دستگاههای اجرایی نیز با تبعیت از این رویکرد، وارد صحنه شوند. در یک نگاه کلی میتوان، مراحل حرکت به سمت تمدنسازی اسلامی را به دو بخش اصلی تقسیم کرد: 1. استکشاف آموزههای دین و ایجاد سامانه معارف دینی در مرحله اول که بخش پایهای و زیرساختی تمدنسازی محسوب میشود، باید اندیشههای دینی از متون منابع دینی استخراج، استکشاف و منظم گردند تا شرایط ایجاد سامانه معارف دینی فراهم شود؛ بهبیاندیگر، نبی گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) و ائمه اطهار(علیهم السلام) الگو، نماد و پیشوای نهضتی علمی، فرهنگی و معرفتی در یک دوره حساس تاریخ اسلام هستند که با وجود اندیشههای تابناک و معارف پرفروغ ایشان، جهان علم و معرفت و اخلاق و فرهنگ، روشن و نورانی شد. حوزههای علمیه جهان اسلام برای پایهریزی نهضتی علمی و جهش به سمت تولید علم و نوآوری بر پایه بنیادهای اسلامی و دینی، به بازشناسی خورشیدهای منظومه امامت و رهبری، نیاز مبرم دارند. معارف دینی باید در حوزههای فلسفی، اخلاقی و فقهی استخراج شده و با مشخص کردن نتایج نگاههای دین به پرسشهای مختلف، این نتایج به صورت یک نظام منسجم درآید. طراحی این سامانه که بزرگانی مانند شهید صدر پیشقراول آن بودند، امری کاملاً حوزوی است و باید در این نهاد انجام شود.

ب) توجه ویژه دشمنان اسلام به مقوله آموزش و تربیت: دشمنان دنیای اسلام، سالهای متمادی به آموزش و تربیت نیروی انسانی با نگاه فراملیتی و بینالمللی پرداخته و از سالها و دههها قبل در مسیر برنامهریزی کلان و تدوین راهبرد جامع برای تربیت نیروهای علمی و متخصصان آشنا با فرهنگ خود، گامهایی بزرگ برداشتهاند؛ بهخصوص در دهههای اخیر و قرن معاصر، فعالیت آموزشی و فرهنگی در دنیا بسیار بیشتر از هر اهرم تبلیغاتی و نظامی باعث نفوذ در جهان بوده است. بهکارگیری اهرمهای نظامی، تبلیغاتی، سیاسی و اجتماعی در همه جای دنیا، همواره با تلاش نیروهای تربیتشده بر اساس فکر و فرهنگ دنیای غرب پشتیبانی میشده است. با توجه به تحولات عظیم در دنیای کنونی، ایفای رسالت و نقشهای حوزوی امری بسیار دشوار است. امروزه در کنار تربیت مبلّغ باید متخصصان، مجتهدان و صاحبان فکر و اندیشه در عرصههای گوناگون دانش شیعی پرورش یابند. همچنین باید توجه داشت که تبلیغ دین در روزگار معاصر، علاوه بر غنا و محتوای عمیق فکری و تخصص، به آشنایی با فنون و شیوههای نوین نیاز دارد. این نکات، حوزههای علمیه را به تفکری جدید و اهتمام فراوان به برنامهریزی جدی در مقوله پرورش نیروی انسانی سوق میدهد؛ همچنین آنان را به توسعه و گسترش تمدن اسلامی و تربیت عالمانی بزرگ و بهرهمند از تمام شاخصهای مهم برای ایفای نقش در دوران معاصر وادار میکند. 2 ـ نقش پژوهشی و اجتهادی پژوهش، اندیشهورزی و ژرفکاوی در رشد اندیشه و ارتقای دانش و بینش آدمی در تمام ساحتها و عرصهها نقش مهمی دارد. اندیشه دینی نیز مشمول این قاعده است و روح اسلام و انتشار گفتمان اسلام ناب و ارزشهای متعالی الهی، بر تحقیق مستمر و پژوهش خستگیناپذیر ابتنا دارد. بنیان پیشرفت انسانی و عمل به وظیفه و مأموریت الهی درگرو شناخت، تحقیقات و کسب علم است. بر این اساس، تدقیق و تحقیق در قلمرو معارف و دانشهای دینی از ارکان وظایف حوزههای دینی در طول تاریخ بوده و بقای اندیشه الهی و جایگاه حوزههای دینی به تولید و بازتولید علم وابسته است. احیای هویت اسلامی و بازگشت به تمدن اسلامی و تجدید آن، نیازمند ارتقای علمی و افزودن بر سرمایههای علمی و فکری جهان اسلام است. اگر امت مسلمان و کشورهای اسلامی تولید علم نکنند، تمدن اسلامی و فکری احیا نشده و قلههای بلند علمی فتح نمیگردد. همچنین از مؤلفههای اقتدار ملتها، کشورها و فرهنگها در دنیای جدید، اندیشهورزی، پژوهشگری، تولید دانش و گسترش مرزهای علم و اندیشه است. بنابراین بدیهی است که تعمیم پژوهش و توجه به سطوح مختلف آن در حوزه و دانشگاه، برای کاربردی کردن پژوهشها، نیاز امروز و فردای جامعه جهانی است. حوزه علمیه برای جهانیسازی دین اسلام و شکلگیری زمینهها و بسترهای حکومت جهانی مهدوی(عج) باید در تمام حوزهها به طور جدی وارد شده و ضمن ساماندادن به پژوهشهای علمی خود در آن چهارچوب، به نظریهپردازی مبتنی بر آموزههای وحیانی اسلام در همه عرصهها بپردازد. حوزههای علمیه باید در بُعد پژوهشی خویش، به چند محور اصلی توجه داشته باشند: الف) ضرورت بازسازی تمدن اسلامی با اتکا به ظرفیت فقه عمده رسالت پژوهشی حوزههای علمیه، اجتهاد در دین و تراث ارزشمندی است که برای مسلمانان باقی مانده است. این امر بهخصوص برای فهم احکام دین در عرصههای مختلف ـ و بهویژه عرصههای نوظهور ـ و بسط و گسترش علوم و معارف اسلامی اهمیتی ویژه دارد؛ چنانکه در طول تاریخ نیز بخشی مهم از تلاشهای بزرگان حوزههای علمیه در همین مسیر به کار گرفته شده است. فقه، عامل و پیشنیاز اصلی عملکرد حوزه در عرصه شکوفایی تمدن نوین اسلامی و ساختمانی رفیع در اندیشه دینی است. بهطورقطع فقه شیعی دارای ظرفیتی تمدنی است که با بهرهگیری از آن، حوزههای علمیه میتوانند نظام بشری را سامان بخشیده و خلأهای زندگی بشر را از میان بردارند.

روحانیون و حوزههای علمیه باید در این عرصه به دو نکته توجه ویژه داشته باشند: الف) ضرورت حضور علما در عرصه رقابت فکری و فرهنگی دنیا تفکر اسلامی و حوزههای علمیه مفتخر هستند که همواره پذیرای تحولات فکری دنیا بوده و به جای مقابله عجولانه با تفکرات نو بیگانه، به بررسی و تعمیق در آنها پرداختهاند؛ در صورت نافعبودن از آنها بهره گرفته و در غیر این صورت، با بحث و نقدی عالمانه آنها را به چالش کشیدهاند. هماکنون نیز جریانات گوناگون در دنیای امروز در حال رقابت علمی، فکری و فرهنگی هستند؛ بنابراین، حوزههای علمیه باید در این عرصه، حضوری عالمانه داشته و جای تفکر دینی را در رقابتهای فکری جهان خالی نگذارند؛ از سوی دیگر، با توجه به اینکه انقلاب اسلامی پایه جهانیشدن اسلام و مکتب اهلبیت(علیهم السلام) را بنیاد نهاده است و حرکت به سمت شکلگیری تمدن اسلامی را در تمام نقاط جهان دنبال میکند، اهمیت حضور نهادهای علمی اسلامی را بسیار نمایانتر میکند. ب) توجه به خطر جهانیشدن فرهنگ آمریکایی با توجه به شرایط کنونی جهان معاصر، نمیتوان عرصه فرهنگ را بدون شناخت رقبا و دشمنان مدیریت کرد. در حال حاضر مهمترین رقیب تمدن اسلامی در عرصه فرهنگ، تمدن غرب به رهبری آمریکا است. با بررسی و مطالعه راهبردها و نقشههای بلندمدت آمریکا میتوان بهخوبی دریافت که این کشور سیطره مطلق بر فرهنگ و تمدن را دنبال میکند و برای اجرایی شدن این نقشه، متفکرین و دانشمندان متعددی را با تمام ابزارهای فکری و اجرایی به کار گرفته است. حوزههای علمیه و دستگاههای فرهنگی کشور باید با شناخت کامل جبهه رقیب، خود را برای مقابله با این تهاجم نرم آماده ساخته و مصونیت لازم را در بخشهای مختلف فرهنگی کشور ایجاد نمایند.
-
سه شنبه ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۳:۴۷:۳۷
-
۲ بازديد
-

-
عصر قم
لینک کوتاه:
https://www.asreqom.ir/Fa/News/729135/