عصر قم - ایران / دختر نوجوان وقتی تلفنی با شریک خود در سرقت درباره اموال مسروقه حرف میزد، نمیدانست نامادریاش شنیده و راز آنها را به پلیس لو میدهد.
چندی قبل مرد طلافروشی در تماس با پلیس از سرقت خانهاش خبر داد و گفت: «شب در خانه مادرزنم میهمان بودیم اما وقتی برگشتیم، با در تخریب شده خانه و سرقت حدود 4 میلیارد تومان طلا، سکه و دلار از گاوصندوق خانهام روبهرو شدم. »
سارق آشنا
با شکایت مرد طلافروش، تحقیقات آغاز شد و دوربینها نشان داد دو نفر نقابدار در حالی که سر تا پا لباس مشکی پوشیدهاند، سناریوی سرقت را رقم زدهاند. از جثه و ظاهر یکی از سارقان به نظر میرسید که یکی از آنها زن است. از سویی مأموران در بررسی خانه دریافتند سارقان با کلید وارد شدهاند اما برای رد گمکنی قفل در را تخریب کردهاند. بنابراین فرضیه سرقت از سوی آشنا قوت گرفت.
سرنخ دستگیری
در حالی که تحقیقات برای شناسایی سارقان ادامه داشت، چند هفته بعد زن جوانی با مراجعه به پلیس گفت: «فکر میکنم سارق خانه خواهرم را پیدا کرده باشم.» او ادامه داد: «من چند سال قبل با مردی ازدواج کردم که از ازدواج اولش یک دختر دارد؛ او از اول هم با من سر ناسازگاری داشت و مدام با هم در جدال و دعوا بودیم. دیروز مشغول کار در خانه بودم که صدای فریادش را از اتاق شنیدم، انگار با کسی تلفنی حرف میزد.
بازار ![]()
وقتی پشت در رفتم با اینکه صدایش را پایین آورده بود، اما شنیدم که میگفت «باید سهم مرا بدهی، من نقشه سرقت از خانه زهره را کشیدم و همه کارها را من انجام دادم؛ حالا طلاها و دلارها را برداشتی و میخواهی مرا دور بزنی؟» با شنیدن اسم خواهرم کنجکاو شدم؛ چند هفته قبل از خانهشان سرقت شده بود و فکر کنم سرقت کار این دختر و دوستش باشد.» با اطلاعاتی که زن جوان در اختیار مأموران قرار داد، پس از هماهنگیهای لازم دختر 16 ساله دستگیر شد و در تحقیقات اعتراف کرد که با همدستی پسری به نام نیما، سرقت را انجام داده است. با برملا شدن هویت نیما، پسر 22 ساله نیز بازداشت شد و به سرقت اعتراف کرد.
سرقت به خاطر ازدواج
المیرا، 16 سال دارد و به اتهام سرقت از خانه خالهاش (ناتنی) بازداشت شده. او درباره این ماجرا گفت: مدتی قبل در فضای مجازی با نیما آشنا شدم، کم کم به هم علاقهمند شدیم و قرار شد ازدواج کنیم؛ میخواستم با این ازدواج از دست نامادریام راحت شوم.
مشکلت با نامادری چه بود؟ چه مشکلی بزرگتر از اینکه او جای مادرم را گرفته بود. این زن وقتی پدر و مادرم هنوز با هم زندگی میکردند، منشی پدرم بود و با کارهایش باعث شد آنها طلاق بگیرند و من از او متنفر هستم.
یعنی برای انتقام سرقت کردی؟ کینه هم داشتم ولی بیشتر به خاطر پول بود. شوهر خواهرش خیلی پولدار بود و من میخواستم با این پول ازدواج کنم و از آن خانه بروم.
کلید خانه را از کجا آوردی؟ کار سختی نبود، از کیف دختر خالهام برداشتم. شبی که میدانستم آنها خانه نیستند، با نیما راهی سرقت شدیم.
دعوایت با نیما سر چه بود؟ نیما به من رودست زد و همه طلاها و دلارها را برداشت. اگر به من خیانت نکرده بود، راز این سرقت برملا نمیشد اما او هم به من نارو زد.