سه شنبه ۴ شهريور ۱۴۰۴

اجتماعی

پرونده جنایت نیمه‌شب؛ رفاقتی که به خون نشست

پرونده جنایت نیمه‌شب؛ رفاقتی که به خون نشست
عصر قم - هفت صبح / می‌دانم هیچ چیز جای زندگی حمدالله را نمی‌گیرد. من هم تا آخر عمر بار این گناه را بر دوش می‌کشم. رسیدگی به یکی از جنجالی‌ترین پرونده‌های جنایی سال ۱۴۰۲ ...
  بزرگنمايي:

عصر قم - هفت صبح / می‌دانم هیچ چیز جای زندگی حمدالله را نمی‌گیرد. من هم تا آخر عمر بار این گناه را بر دوش می‌کشم.
رسیدگی به یکی از جنجالی‌ترین پرونده‌های جنایی سال 1402 که از همان ابتدا توجه پلیس و دستگاه قضایی را به خود جلب کرده بود، سرانجام با صدور حکم قصاص برای متهم اصلی به نقطه پایانی خود رسید؛ پرونده‌ای که در آن رفاقت سال‌های کودکی دو مرد افغانستانی در یک شب پاییزی به درگیری مرگبار انجامید.
پنجم مهرماه 1402، مأموران کلانتری در تماس شبانه با بیمارستانی در غرب تهران از مرگ مشکوک مردی جوان مطلع شدند. او با بدن غرق به خون و جراحاتی عمیق بر روی تخت اورژانس جان باخته بود. پزشکان تلاش زیادی کرده بودند اما زخم‌های سه ضربه چاقو که یکی بر گردن، دیگری بر کتف و سومی بر ران مقتول وارد شده بود به اندازه‌ای عمیق بود که شانسی برای زنده ماندن نگذاشت.
خیلی زود نام مقتول مشخص شد.حمدالله، مرد 29 ساله‌ای که سال‌ها قبل از نیمروز افغانستان به ایران آمده بود. تحقیقات اولیه نشان داد این مرد با دوست قدیمی‌اش به نام نصیر درگیر شده و همان درگیری به قتل ختم شده است.
ماجرا چه بود؟
دوست نزدیک مقتول، که نخستین شاهد پرونده بود، در بازجویی‌ها گفت:ساعت یک بامداد چهارم مهر، حمدالله با نصیر بر سر موضوعی بحث کرد. اول فکر کردیم دعوایشان لفظی است، اما در یک لحظه نصیر چاقویی از جیب بیرون کشید و چند ضربه به او زد.
ما به خاطر ترس هیچ دخالتی نکردیم. فردا صبح که دیدیم خبری از حمدالله نیست، دنبالش گشتیم و فهمیدیم در بیمارستان فوت کرده است.»این شهادت کلید اصلی پرونده شد؛ چرا که از همان لحظه نصیر در مظان اتهام قرار گرفت اما او از صحنه متواری شده و ردی از خود به جا نگذاشته بود.
فرار ناکام از مرز
کارآگاهان پلیس آگاهی رد متهم را از همان ساعات اولیه گرفتند. بررسی‌ها نشان می‌داد نصیر قصد خروج غیرقانونی از کشور و فرار به ترکیه از طریق مرز سلماس را داشته است. با این حال، هزینه بالای این مسیر باعث شد او به تهران بازگردد تا پول تهیه کند.
همین بازگشت فرصتی برای مأموران بود تا سرانجام در اسفندماه همان سال او را در خانه خواهرش در یکی از محله‌های پایتخت شناسایی و دستگیر کنند.در همان بازجویی‌های ابتدایی، نصیر لب به اعتراف گشود: «بله، من و حمدالله دعوا کردیم. او به سمت من حمله کرد و من هم برای دفاع از خودم با چاقو به او زدم. بعد فرار کردم تا از مرز خارج شوم، ولی نشد.»
بازار
صدور کیفرخواست
پرونده پس از تکمیل تحقیقات و جمع‌آوری اظهارات شهود، با صدور کیفرخواست به شعبه سوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. در کیفرخواست، اتهام نصیر مباشرت در قتل عمدی، وارد کردن ضربات غیرمنتهی به فوت و ورود و اقامت غیرمجاز در ایران اعلام شد. نکته مهم آن بود که اولیای دم مقتول شناسایی نشده بودند. بر همین اساس، معاون قضایی قوه قضائیه به‌عنوان قائم‌مقام مدعی‌العموم درخواست قصاص او را مطرح کرد.
در دادگاه
در ابتدای جلسه رسیدگی نماینده دادستان، کیفرخواست را قرائت کرد و گفت:«متهم نصیر متولد دی 1373 است و سابقه کیفری ندارد. او در بازجویی‌ها اعتراف کرده که از چهار سال قبل به‌صورت غیرقانونی وارد ایران شده و در مشاغل ساختمانی و نگهبانی کار می‌کرده است. شب حادثه میان او و مقتول درگیری رخ می‌دهد و در این درگیری چاقو را از دست مقتول گرفته و چند ضربه به او وارد می‌کند که منجر به مرگ می‌شود.»
دفاعیات متهم
پس از آن نوبت به نصیر رسید. او با چهره‌ای رنگ‌پریده و لرزان در جایگاه ایستاد و گفت:«من و حمدالله از بچگی همدیگر را می‌شناختیم. همیشه وقتی مشروب می‌خورد عصبانی می‌شد و به دیگران گیر می‌داد. آن شب هم به من زنگ زد و فحش داد. به محل کارم آمد و گفت بیا بیرون.
وقتی رفتم با چاقو به سمتم حمله کرد. در جریان درگیری چاقو روی زمین افتاد. من آن را برداشتم و یک ضربه به کتفش زدم. او خم شد و ضربه دوم ناخواسته به گردنش خورد. نمی‌دانم چه شد که چنین فاجعه‌ای رخ داد. بعد از آن جنون لحظه‌ای گرفتم و فرار کردم.»
قاضی با دقت پرسید: «براساس گزارش پزشکی قانونی سه ضربه به مقتول وارد شده است. تو می‌گویی فقط دو ضربه زدی. تکلیف ضربه سوم چیست؟»
نصیر جواب داد: «به من گفتند زخم پایش در بیمارستان ایجاد شده، نه توسط من.»
قاضی دوباره پرسید: «چرا پس از ضربه اول صحنه را ترک نکردی؟»
متهم با صدایی لرزان پاسخ داد: «کنترل خودم را از دست دادم. از کاری که کردم شرمنده‌ام و شب و روز استغفار می‌کنم.»
سپس وکیل متهم پشت تریبون قرار گرفت و گفت: «براساس شواهد، مقتول آغازگر درگیری بوده و با سلاح سرد به محل زندگی موکلم آمده است. نصیر برای دفاع از خود ناچار به استفاده از چاقو شده است. ضمن این‌که شهود هم تأکید دارند موکلم فردی آرام و بدون حاشیه بوده است. بنابراین باید ماجرا در چارچوب دفاع مشروع بررسی شود و درخواست برائت دارم.»
آخرین دفاع متهم
نصیر در آخرین دفاع خود دوباره از خانواده مقتول و دستگاه قضایی طلب بخشش کرد و گفت: «می‌دانم هیچ چیز جای زندگی حمدالله را نمی‌گیرد. من هم تا آخر عمر بار این گناه را بر دوش می‌کشم. فقط امیدوارم خدا مرا ببخشد.»\ پس از پایان جلسه، قضات وارد شور شدند. چند روز بعد رأی صادر شد.نصیر به جرم قتل عمدی به قصاص نفس محکوم شد. حکمی که پایان مسیر طولانی این پرونده و سرنوشت تلخ دوستی قدیمی بود.


نظرات شما