عصر قم - خراسان / بیانیه اخیر جبهه اصلاحات با عنوان «آشتی ملی؛ فرصتی طلایی برای تغییر و بازگشت به مردم» بیش از آن که نشانهای از بلوغ سیاسی باشد، بازتابی از سردرگمی عمیق و نوعی رادیکالیسم ناهمخوان با شرایط امروز کشور است. در شرایطی که دولت پزشکیان بهعنوان یک دولت اصلاحطلب توانسته است با سایر نهادهای حاکمیتی وارد تعامل سازنده شود و حتی صدای بخشی از بدنه اصلاحات نیز در بیانیه اخیر 191 نفر از دانشگاهیان بر همدلی، انسجام و تقویت همبستگی ملی تأکید کرده، انتشار چنین بیانیهای از سوی جبهه اصلاحات نه تنها غیرمنتظره، بلکه بهلحاظ راهبردی زیانبار است. در واقع، جبهه اصلاحات با این متن عملاً در برابر «بیانیه روزنهگشا» ایستاده و به جای همافزایی، نوعی رقابت منفی و مخالفت علنی با جریان همدلانهای را پیش گرفته که از درون خود اردوگاه اصلاحطلبی برخاسته است.
در بخشی از بیانیه جبهه اصلاحات سخن از «همگرایی منطقهای برای ایجاد صلح پایدار و استفاده از فرصت تعامل با همسایگان» به میان آمده است. اما این توصیه، بیش از آن که راهبردی تازه باشد، یادآور نگاهی مشکوک و دوپهلو است. چرا؟ زیرا همه میدانند که از سال 1400 به بعد، تصمیم نظام بر همین مبنا استوار شد: عادیسازی و بهبود روابط با همسایگان. توافق تاریخی با عربستان به میانجیگری چین، سفر فرستاده ویژه پادشاه سعودی به تهران و دیدار او با رهبر انقلاب، ارتقای روابط با امارات، همکاریهای سازنده با عراق، قطر و عمان و حتی سفر علی لاریجانی به لبنان همگی شواهدی روشناند که ایران در مسیر «همگرایی منطقهای» گامهای بلندی برداشته است.
وقتی چنین روندی در جریان است، توصیه دوباره به «همگرایی» نه تنها بیوجهه، بلکه بهشدت پرسشبرانگیز است. به نظر میرسد مقصود جریان رادیکالی که این بیانیه را نوشته، چیز دیگری است: ترجمه «همگرایی» به معنای پذیرش پروژه آمریکایی «پیمان ابراهیم»؛ همان طرحی که اسرائیل را با عنوان «صلح پایدار» به منطقه تحمیل میکند. قرینه این تفسیر را میتوان در بخش دیگر بیانیه دید که به صراحت سخن از «توافق جامع با آمریکا» به میان آورده است. اما هر کس اندک تجربهای از پرونده هستهای و مذاکرات گذشته داشته باشد، میداند «توافق جامع با آمریکا» فقط به معنای مذاکره بر سر سانتریفیوژ یا نرخ غنیسازی نیست؛ بلکه الزاماً به معنای تندادن به بستهای از مطالبات واشنگتن است که فراتر از پرونده هستهای، سیاستهای منطقهای ایران را نیز هدف گرفته است. به عبارت روشنتر، هرگونه توافقی در این سطح، مشروط به آن خواهد بود که تهران دستکم بخشی از طرحهای منطقهای آمریکا از جمله همان پروژه «پیمان ابراهیم» و پذیرش نظم مطلوب صهیونیستها را بپذیرد تا در مقابل وعده رفع تحریمها یا تخفیف فشار اقتصادی دریافت کند. به بیان دیگر، بیانیهای که در ظاهر بر ضرورت صلح و همگرایی تأکید میکند، در باطن در پی عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی است. این همان نقطه خطرناک متن است؛ جایی که واژههای زیبا چون تعامل و صلح پایدار به ابزاری برای باز کردن راه یک تغییر پارادایمی فاجعهبار بدل میشوند. تغییری که معنایش عبور از خط قرمز استقلال و امنیت ملی ایران است.
حمله به خط مقدم بازدارندگی
بخش دیگر بیانیه که صراحتاً از تعلیق غنیسازی سخن میگوید، آشکارا خط قرمز امنیت ملی را نشانه گرفته است. در شرایطی که قدرت هستهای ایران نه بهعنوان سلاح، بلکه بهعنوان ابزار بازدارندگی و چانهزنی راهبردی تثبیت شده، هرگونه عقبنشینی در این حوزه به معنای شکستن خط مقدم مقاومت و باز کردن دست طرف مقابل برای پیشبرد فشارهای بیشتر خواهد بود. از این منظر، بیانیه جبهه اصلاحات عملاً همراستا با خطوط تبلیغاتی رسانههایی چون «اینترنشنال» و «موساد» عمل کرده که مأموریتشان دو قطبیسازی جامعه ایران بر محور غنیسازی است.
پرسش از بزرگان اصلاحات
بازار ![]()
نکته عجیب آن است که این بیانیه به نام «جبهه اصلاحات» منتشر شده، اما چهرههایی چون عارف، پزشکیان، هادی خامنهای، عطریانفر یا قوچانی در چنین بیانیه ای دیده نمی شود. ادبیات آن بهمراتب نزدیکتر به جریان رادیکالی چون تاجزاده و حلقه پیرامون اوست. از اینرو ضروری است بزرگان اصلاحات نسبت خود را با این متن روشن کنند؛ زیرا سکوت در برابر چنین رویکردی میتواند تمامیت این جریان سیاسی را در موقعیت تعارض با امنیت ملی قرار دهد.
بیانیه جبهه اصلاحات نه تنها گرهای از مشکلات کشور باز نمیکند، بلکه با تضعیف انسجام داخلی، ارسال پیام غلط به دشمن و ضربه به خطوط بازدارندگی، هزینههای جدیدی بر ملت تحمیل خواهد کرد. اگر اصلاحات به معنای بهبود تدریجی در چارچوب اصول ملی است، این بیانیه چیزی جز واگذاری تدریجی همه اصول نیست. سیاست ورزی مسئولانه، بهویژه در شرایط پیچیده کنونی، به جای نسخههای خیالپردازانه و رمانتیک، نیازمند واقعبینی، درک موازنه قدرت و التزام به خطوط قرمز امنیت ملی است.
خبرنگار: جعفر یوسفی