سفر ابدی طلبه فداکار به بیماران زندگی دوباره بخشید
اقتصادی
بزرگنمايي:
عصر قم - جام جم / اهدای عضو تصمیمی بود که خانواده مهدی کیانینسب، طلبه 48 سالهگرفتند تا با بخشش اعضای بدن او؛فرصت زندگی دوباره به بیمارانی دهندکه هرلحظه ممکن است جان خودرابه دلیل کارکردنادرست عضو بدنشان ازدست بدهند.تصمیمی که گرچه برای آنهاسخت بود،امامیگویند با این کارهم خیردنیا رابرایش خریدندوهم خیر آخرت را.
از دست دادن همسر و پدر یکی از دشوارترین لحظاتی است که همسریا فرزندمیتوانند تجربه کنند. تجربهای که برای خانواده کیانینسب هم بسیار سخت بود، اما وقتی به این نتیجه رسیدند که اهدای عضو او میتواند زندگی دهها بیمار را نجات دهد، با روحی بخشنده یکی از سختترین تصمیمهای زندگیشان را گرفتند و برگه اهدای عضو پدر را امضا کردند. اما چه اتفاقی برای پدر افتاد که منجر به این تصمیم شد.
بازار ![]()
سیده عالمهسادات اخوی، همسر این روحانی در مورد موضوعی که باعث شد تا تصمیم به اهدای عضو بگیرد به جامجم گفت:« شوهرم مدتی بود که سردرد داشت. میگفت انگار به سرم برق وصل میکنند. پس ازمراجعه به مرکز درمانی پزشک به او گفت ممکن است منشا این سردرد به دلیل مطالعه باشد و برای همین برای چشمهای شوهرم قطره اشک مصنوعی و دارو تجویز کرد. پس از مصرف داروها حالش بهتر شده بود، اما مدتی بعد و در اردیبهشت سردردهایش دوباره شروع شد و یک شب ساعت 8 حالش خیلی بد شد. همانطور که داشت صحبت میکرد، یکدفعه ازحال رفت و افتاد زمین. اورژانس آمد و پس از انجام برخی اقدامات درمانی او را به بیمارستان منتقل کردند. در بیمارستان و در اتاق احیا گفتند همسرم سکته مغزی کرده و باید یکسری آزمایش روی او انجام شود. پس از انجام سیتیاسکن گفتند خونریزی وسیع مغزی کرده و امیدی به بازگشت همسرم نیست. حتی سطح هوشیاریاش هم به عدد 3 رسیده بود. دیگر چیزی به ما نگفتند و کادر درمان هم روی همسرم متمرکز شده بودند. پس از مدتی کادر درمان ابتدا پیشنهاد جراحی دادند. ما تصور میکردیم یک لخته خون در مغز همسرم است و با جراحی رفع میشود. گفتیم اگر با انجام جراحی حتی یک درصد هم شانس برگشت به زندگی دارد، همه زندگیمان را میدهیم تا بهبود پیدا کند، اما پزشکان گفتند وسعت خونریزی مغزی بسیار بزرگ است و لخته نیست.»
او ادامه داد:«با شنیدن این حرف گفتیم اگر یک درصد امید به بازگشت همسرم داشتیم، جراحی را انجام میدادیم اما شما میگویید یک هزارم درصد نیز هیچ امیدی به بازگشت وجود ندارد. در نهایت نپذیرفتیم جراحی انجام شود. صبح روز بعد دوباره از او آزمایش گرفتند و دستگاههای پزشکی را به دلایل پزشکی از او جدا کردند.با جدا شدن دستگاهها، همسرم مدت کوتاهی را در همان شرایط تحمل کرد، اما سه دقیقه بعد تمام علائم حیاتیاش مثل ضربان قلب در حال افت بود که به همین دلیل دوباره دستگاههای پزشکی را به همسرم وصل کردند. مدتی بعد او در آی سی یو بستری شد، اما یکی دو ساعت بعد تب کرد و فشارش پایین آمد. پزشکان دوباره بالای سرش رفتند و از همسرم آزمایش گرفتند.
در نهایت به ما اعلام کردند همسرم دچار مرگ مغزی شده و چند پزشک دیگر نیز این موضوع را تایید کردند. آنها گفتند ما کمتر از 24 ساعت فرصت داریم تا یک تصمیم خوب در این باره بگیریم. بچههای من کم سن هستند و به همین دلیل وقتی متوجه وضعیت پدرشان شدند، برایش بیقراری کردند. گفتیم دلمان را نزد فرزندان امام حسین(ع)و حضرت زینب(س) قرار دهیم که عزیزان خود را از دست دادند. ما شبیه این بزرگواران نیستیم و هرگز هم شبیه نخواهیم شد. پس از صحبت فرزندانم نیز دیگر راضی به زجر کشیدن پدرشان نبودند و قرار شد اعضای بدن همسرم را اهدا کنیم. در زمان حیات همسرم در طب اسلامی مشغول به کار بود و وقتی بیمارانش متوجه موضوع شدند تماس میگرفتند. او دستگیر مردم بود و بر همین اساس ما هم تصمیم گرفتیم این کار خیر را انجام دهیم.»
با اعلام رضایت خانواده، برگههای رضایتنامه برای اهدای عضو توسط خانواده امضا شد و پیکر این روحانی برای اهدای عضو به بیمارستان امام خمینی(ره) منتقل شد: «پس از انجام اقدامات درمانی به ما اعلام شد که چون شوهرم بالای 40 سال دارد، قلب وریهاش قابل اهدا نیست،اما سایر اعضا مانند تاندون، استخوان، کلیه، کبد و... قابلیت اهدا دارد. شوهرم به اتاق عمل منتقل و روند اهدای عضو انجام شد و سپس مراسم خاکسپاری را برگزار کردیم. درست است که عزیزمان را از دست دادیم ولی خودش بانی خیر شد. او مردمدوست بود و نه تنها پیش ازمرگ هوای مردم راداشت، پس از مرگ نیز با پیکرش توانست برای مردم و آخرت کار مثبت انجام دهد.»
-
چهارشنبه ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۲۰:۲۵:۴۱
-
۴ بازديد
-

-
عصر قم
لینک کوتاه:
https://www.asreqom.ir/Fa/News/732531/