عصر قم
حیات بالنده و تمدن‌ساز حوزه علمیه قم/ نام حاج شیخ تا ابد بر تارک حوزه‌های علمیه می‌درخشد
سه شنبه 16 ارديبهشت 1404 - 11:53:55
عصر قم - به گزارش سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، در آستانه برگزاری همایش یکصدمین سال بازتأسیس حوزه علمیه قم، آیت‌الله شب‌زنده‌دار، دبیر شورای عالی حوزه‌های علمیه، در گفتگویی، با مرور ابعاد شخصیتی، علمی، اخلاقی و اجتماعی آیت‌الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری (ره) از نقش بی‌بدیل ایشان در احیای حوزه قم و شکل‌گیری انقلاب اسلامی سخن گفت.
آیت‌الله شب‌زنده‌دار با تمجید از شخصیت متواضع، وارسته و مؤثر بازمؤسس حوزه علمیه قم، تأکید کرد: حاج شیخ مردی بود که تمام جذابیت او در عبد بودنش نهفته بود؛ حاج شیخ عبدالکریم، عبد خدا بود و در محضر کریم پروردگار زندگی کرد. ایشان در آسمان تقوا، علم، سیاست‌ورزی و مدیریت، جایگاه ویژه‌ای داشت و بزرگان از جمله حضرت امام خمینی (ره)، با وجود دقت و سخت‌گیری در گزینش اساتید، مجذوب شخصیت علمی و اخلاقی او بودند.
وی با اشاره به زهد، بی‌اعتنایی حاج شیخ به ریاست و دنیا، خاطرنشان کرد: با آنکه مرجع عام تقلید در ایران بود، حب جاه و مقام در وجود ایشان راه نداشت و مرجعیت به دنبال او آمد، نه او به دنبال مرجعیت.
دبیر شورای عالی حوزه‌های علمیه، حوزه علمیه قم را برخاسته از برکات وجودی حاج شیخ دانست و گفت: قم پیشینه‌ای هزار ساله در علم و فقاهت دارد، اما حیات بالنده و تمدن‌ساز کنونی حوزه مرهون احیای مجدد آن به دست حاج شیخ است. یکی از ثمرات این احیا، ظهور شخصیت‌هایی چون امام خمینی (ره)، شکل‌گیری انقلاب اسلامی و تأسیس جمهوری اسلامی است؛ این‌ها از ثمرات کارهای ارزشمندی است که حاج شیخ انجام دادند.
آیت‌الله شب‌زنده‌دار، تولد حاج شیخ را نیز حاصل اخلاص دانست و به نقل داستانی از پدر ایشان، حاج ملاجعفر پرداخت؛ مردی که تنها به نیت نشکستن دل یتیمی، از رفت‌وآمد به خانه همسر موقت خود خودداری کرد و از خدا خواست از همسر دائمی‌اش فرزندی عطا کند. این فرزند، همان شیخ عبدالکریم بود که زندگی‌اش از ابتدا با تقوا و خلوص عجین شد.
وی در ادامه، با بررسی زندگی علمی حاج شیخ، به درک چهار حوزه بزرگ توسط ایشان اشاره کرد: یزد، کربلا، سامرا و نجف. ایشان از برجسته‌ترین اساتید این حوزه‌ها از جمله فاضل اردکانی، میرزای شیرازی بزرگ و آیت‌الله فشارکی بهره‌مند شد و خود نیز به‌ واسطه استعداد سرشار، همت علمی، صفای نفس و دقت در فهم معارف به قله‌های فقاهت و اصول دست یافت.
آیت‌الله شب‌زنده‌دار با ذکر خاطراتی تاریخی از دوران تحصیل حاج شیخ از جمله حضور در سامرا و شاگردی نزد میرزای شیرازی، به ماجرای تاریخی شیوع وبا در سامرا اشاره کرد و گفت: به دستور مرحوم فشارکی، مردم زیارت عاشورا خواندند و از والده حضرت حجت (عج) طلب شفاعت کردند. حاج شیخ ناقل این واقعه بود که پس از آن، هیچ شیعه‌ای بر اثر وبا در سامرا از دنیا نرفت و فضای شهر چنان متحول شد که حتی اهل سنت نیز به حرم عسکریین (ع) پناه می‌بردند.
وی همچنین بر اخلاص و طهارت حاج شیخ تأکید کرد و گفت: او علی‌رغم مقام علمی، هیچگاه برای خود تشخص و شأنی خاص قائل نبود، حتی عبا را زیر بغل می‌گرفت و ساده می‌زیست. در تدریس و تبلیغ فعال بود و در اراک، با وجود اینکه از نظر علمی در سطح بالایی قرار داشت، به تدریس، منبر و هدایت مردم می‌پرداخت و شاگردانی چون امام خمینی، آیت‌الله گلپایگانی(ره) و مراجع خاندان خوانساری تربیت کرد.
دبیر شورای عالی حوزه‌های علمیه، کتاب درر الأصول حاج شیخ را نمونه‌ای از ژرف‌اندیشی و دقت علمی ایشان دانست و گفت: این کتاب حاشیه‌ای عمیق بر رسائل است و اندیشه‌ی زلال، بی‌اعوجاج و محکم ایشان را به‌ خوبی نشان می‌دهد. وی همچنین در مسائل اعتقادی نیز صاحب‌نظر بود و در استفتائات متعدد، پاسخ‌هایی متقن و دقیق ارائه کرده است.
آیت‌الله شب‌زنده‌دار با تأکید بر اینکه حاج شیخ شخصیتی تأثیرگذار در تاریخ معاصر اسلام و حوزه علمیه است، گفت: نام او تا ابد بر تارک حوزه‌های علمیه خواهد درخشید و طلاب امروز باید با مطالعه سیره علمی، اخلاقی و مدیریتی ایشان، مسیر رشد و تعالی خود را بیابند.
متن کامل گفتگوی آیت‌الله شب‌زنده‌دار به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
عِندَ ذِکرِ الصالحینَ تَنزِلُ البَرَکه.
سخن از شخصیت بزرگواری است که عبدالکریم است و تمام برجستگی‌ها و جاذبه‌اش در همین واژه عبد نهفته است، چرا که او عبد الکریم بود و لَدی الکریم بر او وارد شد.
حاج شیخ از زمره‌ی بزرگان است که در آسمان تقوا، علم، فضیلت، تدبیر، سیاست‌ورزی و بسیاری از صفات برجسته‌ی انسانی و الهی، درخششی ویژه داشت؛ و این درخشندگی در حدی بود که اکابر علما، از جمله امام راحل، مرید او بودند. امامی که بسیار دقیق بود و به این آسانی دل به کسی نمی‌سپرد، اما مرید استاد خود، حاج شیخ، بود. شنیده‌ام که امام در یکی از بیانات‌شان فرموده‌اند: یکی از امتیازات حاج شیخ این بود که حب ریاست نداشت؛ با آنکه مرجعی عام بود و تمام ایران، الّا نادری، از ایشان تقلید می‌کردند، اما حب ریاست در وجود ایشان راه نداشت.
خصوصیاتی که ایشان دارند، خصوصیات فراوانی است، و این ناچیز که شرف یاد کردن از این بزرگوار را در لحظاتی پیدا کرده‌ام، برخی از این ویژگی‌ها را که از منابع مختلف و از اساتیدمان و اقوام و خویشان و نیز فرزند ایشان که مدت‌ها در محضرشان تلمذ کردیم، یا از بزرگان دیگر شنیده‌ایم به عنوان عرض ادب بیان می‌کنم.
حاج شیخ حقیقتاً مردی پربرکت است. حوزه‌ علمیه‌ قم به برکت آن بزرگوار حیاتی دوباره یافت. اگرچه حوزه‌ قم پیشینه‌ای هزار ساله دارد و از زمانی که اشعریون به قم آمدند، این شهر حوزه‌ای مهم به شمار می‌رفته و بزرگانی در آن زیسته‌اند، مانند علی بن ابراهیم و ابن بابویه والد شیخ صدوق و نیز میرزای قمی و حتی نقل شده که برخی بزرگان، از مسجد امام حسن (ع) تا حرم حضرت معصومه (س) کفش از پا در می‌آوردند و می‌گفتند قبرستان قدیم قم مشحون از محدثین و روات است.
اگرچه حوزه‌ قم چنین پیشینه‌ای دارد، اما این حیات بالنده و جهانی با برکاتی که بر آن مترتب شد، مبدأش مرحوم حاج شیخ است. باید گفت یکی از برکات حاج شیخ، امام راحل و این انقلاب است؛ چرا که بذرهایی را که ایشان کاشتند، به درختان تنومندی بدل شد، از جمله مراجع بزرگوار، نویسندگان، مبلغین و مروجینی که در رأس آنان حضرت امام قرار دارد. از برکت وجود ایشان، انقلاب اسلامی، حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی برپا شد؛ که این‌ها از ثمرات کارهای ارزشمندی است که حاج شیخ انجام دادند.
تولد ایشان نیز بر پایه‌ تقوا بوده است؛ چرا که حاج جعفر، پدر بزرگوار ایشان، از همسر دائمی خود فرزنددار نمی‌شد و گاه برای داشتن فرزند، ازدواج موقت اختیار می‌کرد. روزی که ایشان به منزل همسر موقت خود می‌رود، آن خانم دختری از شوهر قبلی خود داشته است. قصد داشت آن کودک را به خانه‌ همسایه بفرستد، اما حاج جعفر دید که برای آن کودک سنگین و دشوار است که به خانه‌ همسایه برود. این صحنه او را سخت ناراحت کرد، پس با خدا چنین زمزمه کرد که نمی‌خواهم دل یتیمی را بشکنم، از همسر دائمی‌ام فرزندی عطا فرما. حاج جعفر، برای رضای خدا، دیگر به آن منزل نرفت و خدای متعال نیز به پاس این اخلاص، فرزندی از همسر دائمی‌اش به او عطا فرمود؛ و آن فرزند، همان حاج شیخ بود. بنابراین، تولد ایشان بر اساس تقوا و به‌ جهت دل‌نشکستن یتیمی رقم خورد، و خداوند این هدیه را به ملاجعفر عطا فرمود تا منشأ خدماتی عظیم گردد و نامش تا همیشه بر تارک عالمان و حوزه بدرخشد.
حاج شیخ، به الطاف الهیه، از طهارت نفس برخوردار بود، و از رهگذر همین طهارت نفس، دلبستگی به دنیا نداشت، دنبال دنیا نبود، و تمام مقصد و همّت او، خدمت به اسلام و اهل‌بیت علیهم‌السلام بود. از این‌ رو، در انجام امور مختلف مربوط به روحانیت هیچ ابایی نداشت و هرگز چنین نمی‌پنداشت که چون در مرتبه‌ بالای علمی است، از برخی کارها بی‌نیاز است. ایشان، علی‌رغم شأن علمی والایش، وقتی دوبار برای رفتن به اراک دعوت شد، که در آن زمان به اراک، عراق عجم گفته می‌شد، با اینکه مقتضای فضل و مقام علمی‌اش ماندن در نجف و کربلا بود، اما چون به دنبال دنیا و جاه و مقام نبود، دعوت را پذیرفت. در واقع، مرجعیت به دنبال حاج شیخ آمد، نه او به دنبال مرجعیت.
ایشان دعوت اراک را تنها برای هدایت مردم و نشر معارف اسلام پذیرفت و به شهری کوچک قدم نهاد. در آنجا به منبر می‌رفت و در کنار منبر، تدریس نیز می‌کرد. بزرگان بسیاری، از جمله حضرت امام خمینی، آیت‌الله گلپایگانی و هر دو بزرگوار از خاندان خوانساری که بعدها از مراجع تقلید شدند، از جمله تلامذه‌ ایشان در اراک بودند. پس، طهارت نفس، تبعیت از امر الهی، و پایبندی به انجام وظیفه، از مزایای برجسته‌ی وجودی ایشان بود.
در دوران اقامت حاج شیخ در اراک، نقل شده است که هیچگونه تشخصی برای خود قائل نبود؛ از جمله اینکه عبا را زیر بغل می‌گرفت و هرگز در پی آن نبود که به سبب کمال علمی و فضل، در پوشیدن عبا و قبا، کیفیتی خاص یا ظاهری متمایز داشته باشد.
یکی دیگر از وجوه برجسته در شخصیت ایشان که بزرگان نیز به آن معترف‌اند اوج علمی و مرتبه‌ی بلند فقهی و اصولی اوست. حاج شیخ در حقیقت چهار حوزه‌ی علمیه را درک کرده بود: نخست، حوزه‌ی یزد که در آن‌جا بخشی از مراحل علمی و ادبیات عرب را طی نمود. سپس به همراه والده‌ مکرمه‌شان مشرف به کربلا شدند، در زمانی که مرحوم فاضل اردکانی در آن‌جا حضور داشت؛ و فاضل اردکانی شخصیتی بسیار بزرگ و از عجایب روزگار است، بگونه‌ای که برخی اشکالات دقیق و بنیادی در علم اصول، منسوب به اوست.
مرحوم میرزای شیرازی بزرگ نقل می‌فرمود که سفری با شیخ به کربلا رفتیم. من در مجلس درس فاضل اردکانی شرکت کردم، دیدم او بر فرمایش شیخ انصاری اشکال و نقدی وارد کرد. در راه بازگشت که با حاج شیخ همراه بودیم، گفتم: فاضل اردکانی مناقشه‌ای بر کلام شیخ انصاری کرد. حاج شیخ به تفکر فرو رفت، و این اندیشه تا رسیدن به نجف ادامه داشت. ظاهراً همین اشکال، موجب شد که نظر حاج شیخ نیز در آن مسئله تغییر کند. مرحوم شیخ مرتضی حائری نقل می‌فرماید که زمانی که رسائل را در محضر مرحوم آیت‌الله العظمی تقی خوانساری می‌خواندیم، که ایشان فرمود آن اشکال احتمالاً بخش قسم ثانیه‌ استصحاب کلی بوده است.
حاج شیخ مدتی در حوزه کربلا اشتغال به تحصیل داشتند، و پس از مدتی، خودِ مرحوم فاضل اردکانی، هنگامی که استعداد و صلاحیت بالایی را در وجود حاج شیخ مشاهده کرد، به ایشان فرمودند که باید به حوزه‌ی سامرا بروند؛ چرا که از حیث علمی و از نظر حضور علما، غنی‌تر از کربلا بود، هرچند مرحوم فاضل خود از بزرگان و شخصیت‌های شاخص بود. به‌ هر حال، مرحوم فاضل اردکانی نامه‌ای خطاب به میرزای شیرازی بزرگ نوشت و در آن، حاج شیخ را معرفی کرد، و همزمان به حاج شیخ نیز امر کرد که به سامرا برود. حاج شیخ نیز امتثال امر نمود و به همراه والده‌ی مکرمه‌شان راهی سامرا شد. هنگامی که نامه را به میرزای شیرازی بزرگ تقدیم کرد، ایشان رو به حاج شیخ فرمودند: «آقای فاضل بگونه‌ای برای شما نامه نوشته و تعریف کرده که من خود، مرید شما شدم!» سپس فرمودند: «والده‌ی شما در اندرونی منزل ما سکونت داشته باشند و شما نیز برای افطار و سحر به این‌جا بیایید تا حجره‌ای در مدرسه برایتان آماده کنم. تا زمانی که ازدواج نکرده‌اید، والده‌ی شما نزد ما باشند.»
والده‌ مکرمه‌ حاج شیخ به‌ قدری مومنه، متقیه و مورد اعتماد میرزای شیرازی بودند که آیت‌الله العظمی شبیری زنجانی در جایی فرموده‌اند: ایشان صندوق‌دار مالی میرزای شیرازی شدند؛ که این خود نشانه‌ی نهایت اعتماد و وثاقت است. و حاج شیخ نیز چندین سال در سامرا اشتغال به تحصیل داشتند و همانجا در محضر میرزای شیرازی دوم، فرزند مرحوم میرزای شیرازی بزرگ، به همراه آقازاده‌ی خودِ میرزا، مشغول فراگیری سطح و مکاسب بودند. حاج شیخ و فرزند میرزا با یکدیگر مباحثه می‌کردند.
در همین ایام، ماجرای معروفی رخ داد که ناقل آن خودِ حاج شیخ است. نقل کرده‌اند که در ایامی که وبا به سامرا آمده بود، ما بالای پشت‌بام در حال فراگیری سطح و مکاسب نزد میرزای شیرازی دوم بودیم. در این هنگام، مرحوم فشارکی از کوچه عبور می‌کردند. صدای تدریس محمدتقی شیرازی را شنیدند، بالا آمدند و خطاب به ایشان فرمودند: «آیا مرا مرجع مطلق و عادل می‌دانی و حکم مرا نافذ می‌دانی؟» مرحوم میرزای شیرازی دوم اندکی تأمل کردند و سپس پاسخ دادند: «حکم شما را نافذ می‌دانم، ولی در اطلاق آن تامل دارم.» مرحوم سیدمحمد فشارکی در ادامه فرمودند: من حکم می‌کنم که همه‌ی شیعیان زیارت عاشورا را بخوانند و ثواب آن را به روح والده‌ی حضرت حجت علیهاالسلام اهدا کنند، و از آن بانو بخواهند که از فرزندشان، حضرت مهدی (عج)، شفاعت بخواهند تا این بلای وبا برطرف گردد و موجب فوت و ضرر به شیعیان نشود.
این دستور منتشر شد و شیعیان به آن عمل کردند. از آن پس، هیچ‌ یک از شیعیان در اثر وبا فوت نکرد، جز یک نفر که مرگ او نیز از وبا نبود. فضای سامرا چنان تأثیرپذیر شده بود که حتی اهل تسنن نیز به حرم عسکرین علیهماالسلام آمده و طلب شفاعت می‌کردند. ناقل این داستان، مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری است.
حاج شیخ دروس سطح را در سامرا به پایان می‌برند؛ یعنی رسائل، مکاسب و کفایه را در همان‌جا فرا می‌گیرند، و پس از آن، به محضر یکی از اساتید برجسته، مرحوم آیت‌الله سیدمحمد فشارکی، راه می‌یابند و از ایشان که هم در علم و هم در تقوا برجستگی و مقام والایی داشت، بهره‌مند می‌شوند.
پس از درگذشت میرزای شیرازی بزرگ در سال 1312 قمری، بسیاری از بزرگان و اهل علم از سامرا مهاجرت کردند؛ گروهی به کربلا رفتند، گروهی دیگر به کاظمین و عده‌ای نیز به نجف اشرف. مرحوم حاج شیخ نیز به همراه استاد خود، مرحوم آیت‌الله فشارکی، به نجف اشرف مهاجرت کردند. در نجف، از دو شخصیت بزرگ یکی مرحوم آخوند خراسانی که حاج شیخ از ایشان به تعبیر «شیخنا الاستاد» یاد می‌کرد، و دیگری نیز استاد پیشین‌شان آیت الله سید محمد فشارکی تلمذ می‌کرد. بدین ترتیب، مرحوم حاج شیخ چهار حوزه‌ی علمی مهم یزد، کربلا، سامرا و نجف را درک کرده و از اعاظم این مراکز علمی بهره‌مند شدند.
استادان برجسته، در کنار استعداد ذاتی، فعالیت علمی مستمر و شیوه‌ی صحیح درس خواندنِ این بزرگوار، موجب شد که خود به ستاره‌ای درخشان در مباحث حوزه‌ای تبدیل گردد؛ چه در اصول و فقه، و حتی در مباحث اعتقادی. اگر به استفتائاتی که از ایشان صورت گرفته و پاسخ‌هایی که ارائه داده‌اند مراجعه شود، روشن می‌شود که بخشی از این استفتائات مربوط به مسائل اعتقادی است و ایشان با بیانی مستوفی و مستدل به آن‌ها پاسخ داده‌اند.
یکی دیگر از جهات علمی که می‌تواند راهنما و مشوق طلاب علوم دینی باشد و برای آنان طریق روشنی ارائه دهد، صفای فکر و صائب بودن اندیشه‌ ایشان است. برخی اهل فکرند اما در تفکرشان شذوذ و اعوجاج دیده می‌شود؛ اما برخی دیگر اندیشه‌ای زلال دارند در کنار قوّت و متانت فکری. مرحوم حاج شیخ از این سنخ بود؛ فکری زلال و ژرف، که این ویژگی در آثار قلمی ایشان نیز به‌ خوبی هویداست.
برای مثال، کتاب درر الأصول ایشان، به‌ روشنی بیانگر همین صفای فکر و دقت علمی است. ایشان در ابتدا درر را به‌ عنوان حاشیه‌ای بر رسائل نگاشتند، که از مباحث قطع به بعد را شامل می‌شد. این نسخه را نیز خودم در خدمت فرزندشان، مرحوم آیت‌الله شیخ مرتضی حائری، ملاحظه کردم. بعدها تصمیم گرفتند آن را به کتابی مستقل تبدیل کنند. لذا ابتدا مباحث الفاظ را نگاشتند که جلد اول درر شد، و سپس مباحثِ بر رسائل را نیز به کتابی مستقل تبدیل نمودند؛ بگونه‌ای که جلد دوم در اصل همان حاشیه بر رسائل شیخ اعظم بود. این اثر، از حیث سلیقه‌ علمی، روانی بیان، دقت در تنظیم مطالب و خوش‌بیانی برجسته است. تا جایی که بزرگانی همچون آیت‌الله‌العظمی فاضل لنکرانی و آیت‌الله‌العظمی شبیری زنجانی پیشنهاد دادند که درر الاصول می‌تواند به‌ عنوان کتاب درسی جایگزین کفایه شود.
این کتاب خیلی مورد اعتنای بزرگان قرار گرفت و حواشی بر آن زده شد. بزرگانی از تلامذه‌ی خود او از جمله آیات عظام آشتیانی، گلپایگانی، اراکی و ثقفی ابوالزوجه امام راحل بر آن حاشیه زدند. این کتاب مورد عنایت بزرگان بوده است. شیخ محمدحسین اصفهانی مکرر مطالب ایشان را به عنوان «بعض الأجلّه» نقل می‌کند.
حاج شیخ مردی سلیم الفکر و دقیق النظر و در عین حال دارای عبارات رسا، خوش‌بیان و خوش‌قلم بود. همچنین کتاب الصلاه حاج شیخ که مرحوم آیت‌الله العظمی بروجردی در درس می‌فرمودند که کتابی به این ایجاز و پرمغزی که در عین حال که مطول نیست اما پرمغز است، کمتر چنین کتابی دیده بودم.
در پرانتز عرض می‌کنم که منشأ نوشتن کتاب الصلاه این بوده که حاج شیخ در سن 24 سالگی مسئله‌ای در نماز برای ایشان پیش می‌آید. خدمت استادشان مرحوم فشارکی می‌روند و مسئله را می‌پرسند. استاد می‌فرماید: «تو باید اینها را استنباط کرده باشی، پس چرا مسئله‌اش را می‌پرسی؟» این یعنی مرحوم فشارکی در همان 23، 24 سالگی در حاج شیخ قوه اجتهاد می‌دیده است که به او گفته‌اند مسئله می‌پرسی باید استنباط کرده باشی. این فضل و صلاحیت را مرحوم فشارکی بزرگ که همه نسبت به ایشان خاشع بودند و برخی حتی او را نسبت به آخوند هم مقدم می‌شمارند، بیان کرده است. این واکنش استاد باعث می‌شود که حاج شیخ کتاب الصلاه را بنویسد.
جنبه ملاطفت، دوستی و مهربانی در ایشان چنان قوی بود که نقل شده پس از مشرف شدن به قم و تشکیل حوزه، عمده تلامذه‌ی مهم خود را نامه نوشتند که به قم بیایند. آیات عظام گلپایگانی و امام برای استفاده از شیخ به قم آمدند.
دورانی که حاج شیخ مسئولیت حوزه قم را بر عهده داشتند، یک سال برای ایشان فراهم نشده بود که زغال زمستانی برای طلاب تهیه کنند. زمستان سرد بود و خادم منقل را برای شیخ آورد، اما ایشان نپذیرفتند و فرمودند: «تا وقتی نتوانم زغال برای گرمایش طلاب فراهم کنم، خودم را نیز گرم نخواهم کرد.»
پدرم از مرحوم آیت‌الله گلپایگانی نقل می‌کند که می‌فرمود: «من در فیضیه حجره داشتم و بیمار شدم. حاج شیخ در منزل دارو تهیه می‌کردند و دارو را به حجره می‌آوردند، یا مثلا آش و سوپ می‌آوردند.» این‌گونه دلسوزی، مهربانی و ملاطفت در ایشان مشهود بود.
یکی از داروخانه‌ها در زیرگذر خان، به طرف مسجد بهجت و در دست چپ قرار داشت که به نام داروخانه شفابخش شناخته می‌شد. آقای حاج شیخ به این داروخانه گفته بودند که افراد مستمند وقتی می‌آیند، داروها را پای حساب من به آنان بدهید. در این راستا یکی از آقایان نقل می‌کند که شبی پیش حاج شیخ رفتم. گفتند که ایشان تشریف ندارند و بیرون رفته‌اند. من منتظر ماندم و دیدم ایشان برگشتند، اما نه عبا داشتند و نه عمامه. گفتم: عبا و عمامه‌تان کجاست؟ ایشان پاسخ دادند: «به داروخانه گفته بودم، حالا رفتم تا حساب کنم.» از خانه تا آنجا را با قبا و شب‌کلاه طی کرده بودند.
این‌گونه رفتارها بود که امام راحل می‌فرمودند: حاج شیخ اصلا به دنیا توجه نداشت و تمام هم و غم ایشان اطاعت از خدا و رسیدگی به امور مسلمین بود. سیلی که در قم آمد، حاج شیخ در خاکفرج منازلی ساختند. ایشان همچنین بانی بیمارستان سهامیه در چهارراه بیمارستان بودند.
مراجع ثلاث یعنی آیت‌الله حجت، آیت‌الله صدر و آیت‌الله خوانساری حوزه علمیه را اداره کردند تا زمانی که آیت‌الله بروجردی را برای هدایت حوزه دعوت کردند. این دعوت داستان عجیبی دارد. این سه بزرگوار در حالی که خود از علما و مراجع برجسته بودند، تشخیص دادند که آیت‌الله بروجردی برای جهان اسلام مفیدتر است و به همین دلیل او را به قم دعوت کردند. برخی از بزرگان حوزه به درس ایشان رفتند و از محضر ایشان بهره‌مند شدند. آیت‌الله بروجردی در بالای منبر فرمودند: «من علم را از قدمای قمیین و تقوا را از معاصرین آموختم، کسانی که هوا و هوس ندارند.»
اگر امروز حوزه علمیه قم بالنده و پر برکت شده است، به برکت تقوا و اخلاص این بزرگواران است. خداوند متعال کند که این حالات و برکات استمرار داشته باشد. این‌ها اموری است که باید در هر زمانی مورد توجه و اهتمام قرار گیرد.
جهت دیگری که در آن بزرگوار بسیار برازنده است، تدبیر و عقل ایشان و درک سیاسی ایشان است. حاج شیخ شناخت عمیقی از زمان و شرایط سیاسی داشت و توانست راهکارهایی مناسب برای برون‌رفت از مشکلات پیدا کند. اگر کسی مطالعه کند که در زمان رضاخان ملعون حوزه و تشیع در چه مضیقه‌های عظیمی قرار گرفته بودند، متوجه خواهد شد که او تمام مظاهر دیانت را ممنوع کرده و حوزه را در شرایط سخت و دشوار قرار داده بود. امام خمینی (ره) می‌فرماید که ما در شهر نمی‌توانستیم بمانیم و مجبور بودیم به سالاریه برویم، که آن زمان خارج از قم بود.
در چنین شرایطی، حاج شیخ حوزه علمیه قم را تشکیل داد و با تدابیر حکیمانه و هوشمندانه خود، حوزه را از خطر نابودی و دیانت مردم را از آسیب‌ها حفظ کرد. این امر نشان‌دهنده سیاست‌مداری قوی، هوشمند و مسلط به کار و آگاه به ضرورت‌های زمانه بود. حاج شیخ توانست به درستی تشخیص دهد که چگونه باید عمل کند تا بر حوزه و ارزش‌های دینی تحفظ کند. این ویژگی‌ها از جمله برازندگی‌های مهم حاج شیخ است که هم مسیر درست را شجاعانه انتخاب کرد و هم استوار در آن حرکت نمود.
در همان زمان، منتقدین فراوانی وجود داشتند که درک درستی از شرایط نداشتند و خواسته‌های تندی از حاج شیخ داشتند، اما او در مقابل فشارها ایستاد زیرا می‌دانست که اگر اقدامی نادرست صورت گیرد، چراغی که روشن است خاموش خواهد شد و بیم آن می‌رود که کشور بدیل به کشوری غیراسلامی شود. به همین دلیل، حاج شیخ با شجاعت در میدان بود و درک درست و عمیقی از شرایط سیاسی داشت. تشخیص این مسائل برای حفظ دیانت و حوزه بسیار مهم بود.
در اینجا داستانی از تیزبینی امام خمینی(ره) نقل می‌کنم که می‌تواند به فهم بهتر این مطلب کمک کند. پدرم می‌گفت که مرحوم ربانی شیرازی به او فرمود که از لرستان بختیاری‌ها به آنها مراجعه کرده و گفته‌اند که امام هر مقدار اسلحه بخواهند تأمین می‌کنند. در آن زمان، مرحوم ربانی شیرازی شاگرد امام نبودند و ارتباط زیادی با ایشان نداشتند. مرحوم ربانی به پدرم گفتند که این درخواست را خدمت امام عرض کنید. امام در پاسخ فرمودند که ما بنا نداریم که دست به اسلحه ببریم. اگر دولت یک در میلیون احتمال بدهد که ما دست به اسلحه می‌بریم، تمام تلاشش را می‌کند تا همه را قلع و قمع کند.
حاج شیخ هم به خوبی این درک را داشت که اگر دست به اقدام تند بزند، اصل دیانت و حوزه به خطر خواهد افتاد. در عین حال، نقل شده که ایشان گفته بودند: من طالب شهادت هستم، اما شهادت جایی است که بر حسب وظیفه باشد. این همان سیاست درست و واقعی است که انسان باید زمان و شرایط را بشناسد و موقعیت صحیح را اتخاذ کند تا به هدف برسد. لذا یکی از برازندگی‌های مهم حاج شیخ همین سیاست‌مداری پخته، دقیق و عمیق ایشان بود.
باب حاج شیخ وسیع است، اما نکته آخر را نقل می‌کنم که ایشان در آخر عمر شریف خود به دلیل شرایط جامعه دچار دق و رنج شدند. ایشان پنجاه هزار تومان بدهکار حوزه بودند و وقتی از دنیا رفتند، مرحوم صدر نقل کرده‌اند که خادم ایشان گفت برای غذای ظهر چیزی نداریم. مرحوم صدر رو به مردم گفت: «ببینید، مرجع بزرگ شیعه از دنیا می‌رود و وضع خود ایشان اینگونه است!» با این وجود نگرانی حاج شیخ این بوده که چرا بیشتر از این قرض نکرده بود برای اعتلای دین و حوزه.
حقیقتاً استمرار دین و احکام الهی و قال الباقر و قال الصادق (علیهم‌السلام)، به حوزه‌های علمیه و علما و مراجع بستگی دارد. حاج شیخ ویژگی‌های خاصی داشت که اگر کسی به زندگی ایشان واقف شود، او را یک اسوه کامل و جاذب برای علما و طلاب می‌یابد.
خداوند به همه حوزویان توفیق اقتدا به آن بزرگوار در اخلاص، علم، عمل و دلسوزی برای اقشار مختلف جامعه عنایت کند. پایان کار همه ما را نیز همانطور که حاج شیخ را «لَدَیَ الْکَرِیمِ حَلَّ ضِیْفًا عَبْدُهُ» قرار داد، قرار بدهد.
این جمله هم بسیار زیباست. مرحوم صدر پس از فوت حاج شیخ، قصیده‌ای سرودند که فرازی از نیم‌بیت پایانی آن چنین بود: «لَدَیَ الْکَرِیمِ حَلَّ ضِیْفًا عَبْدُهُ»، که به حساب ابجد می‌شود 1355، سال وفات حاج شیخ عبدالکریم حائری به سال‌های قمری. خود مرحوم صدر که این شعر را گفته بود، در خواب حاج شیخ را در تالاری بهشتی می‌بیند. صدر نزد حاج شیخ می‌رود و از ایشان می‌پرسد: «حالتان چطور است؟» حاج شیخ در جواب همان نیم‌بیتی که صدر سروده بود را گفت: «لَدیَ الْکَرِیمِ حَلَّ ضِیْفًا عَبْدُهُ»، یعنی «بنده کریم به‌ عنوان مهمان وارد بر کریم شد». و سپس صدر بیدار شد. این ماجرا در کتاب «جرعه‌ای از دریا» از آیت‌الله شبیری زنجانی آمده است.
حوزه‌ای که حاج شیخ تاسیس فرمود، به‌ واسطه بزرگان و علمایی همچون صدر، حجت، خوانساری، بروجردی، و مراجع بعدی همچون امام و گلپایگانی و دیگر مراجع تا به امروز برپا بوده و آثار بزرگی از آن پدید آمده است. از جمله این آثار، انقلاب اسلامی است که به عنوان یکی از دستاوردهای بزرگ آن حوزه شناخته می‌شود و ان شاءالله تا ظهور حضرت حجت (عج)، استمرار خواهد داشت.
منبع: خبرگزاری حوزه

http://www.Qom-Online.ir/Fa/News/729069/حیات-بالنده-و-تمدن‌ساز-حوزه-علمیه-قم--نام-حاج-شیخ-تا-ابد-بر-تارک-حوزه‌های-علمیه-می‌درخشد
بستن   چاپ