بزرگنمايي:
عصر قم - ایکنا / بازخوانی و بررسی تاریخ شکلگیری، فعالیت، فراز و فرود حوزه علمیه قم از زمان اداره آیتالله العظمی شیخ عبدالکریم حائری شیرازی و همچنین پس از رحلت ایشان و ادامه فعالیت این حوزه با مدیریت آیتالله العظمی بروجردی برای منشأ خیر، اثر و برکت بودن فعالیت حوزه از جهات مختلف حائز اهمیت است. ایکنا این مهم را در گفتوگو با آیتالله علوی بروجردی دنبال کرده است.
در ادبیات عرب که زبان قرآن و دین ماست، عالمان ایرانی پیشگام بودهاند و به این ادبیات سامان دادهاند. حتی حوزههای علمیه خارج از ایران همچون بغداد، حله، جبل عامل، کوفه و نجف، همیشه لبریز از عالمان و متفکران ایرانی بوده است. زعمای اصلی حوزههای علمیه خارج از ایران از جمله نجف، از عالمان بزرگ ایرانی بودهاند. در ایران نیز در طول سالیان شاهد شکلگیری و فعالیت حوزههای علمیه و مراکز بزرگ علمی بودهایم. قم متقدم و ری و بغداد در ابتدا سه ضلع اصلی بودند ولی بعدها بسیاری از شهرهای ایران با حضور حوزههای علمیه به رشد و توسعه علمی و معنوی و فرهنگی فراوان رسید.
بازار

حوزه علمیه قم در دوران بسیار سختی شکل گرفت و قدرتهای بزرگ جهانی در میانه دو جنگ جهانی ایران و شرق را مورد طمع خود قرار داده بودند و حکومتهای دست نشانده را بر آنها حاکم کردند. حوزه علمیه قم در کنار روشنفکران و فرهیختگان و بزرگان حوزوی در این شرایط تأسیس شد.
بازتأسیس حوزه علمیه قم در سال 1301 در کوران حوادث بزرگ ملی و منطقهای بود. در دورانی که رضاخان با تأیید قدرتهای بزرگ برای تغییر وضعیت ایران وارد عمل شد و دستهای بیگانه نیز با او همراه شد. در آن زمان مرحوم آیتالله حائری با خردورزی و حکمت وافر این حوزه را بازتأسیس کرد زیرا حوزه علمیه قم دارای 12 قرن سابقه بود ولی با نقشآفرینی آیتالله حائری در سختترین شرایط کشور چنین نهادی پایهریزی شد.
پس از رحلت حاج شیخ و در دوران آیتالله العظمی بروجردی(ره) جهش علمی حوزه دنبال شد. در ادامه امام خمینی(ره) تحولی عظیم در ساختار سیاسی، اجتماعی و علمی حوزه ایجاد کردند. پس از انقلاب اسلامی، حوزه با ورود به عرصههای جدید مانند فلسفه، کلام، تبلیغ، علوم تربیتی، مدیریت، اقتصاد و روانشناسی، پاسخگوی نیازهای جامعه شد. همچنین مراکز پژوهشی و رسانهای متعددی در حوزه شکل گرفت.
حوزه علمیه قم به انگیزه بازخوانی تاریخی - علمی و فرهنگی حوزه علمیه قم اقدام به برگزاری همایش بینالمللی یکصدمین سالگشت بازتأسیس حوزه علمیه قم و نکوداشت آیتالله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی(ره) کرده است. این همایش فردا 17 اردیبهشت ماه با حضور بزرگان حوزه در قم برگزار میشود.
ایکنا به انگیزه مروری بر تاریخچه فعالیت حوزه، کوششها و مجاهدتهای فراوان آیتالله العظمی حائری و همچنین در ادامه رشادتهای علمی و عملی آیتالله العظمی بروجردی پای سخنان آیتالله سیدمحمدجواد علوی بروجردی از اساتید حوزه علمیه قم نشسته است. علوی بروجردی از سال 1370 با تدریس خارج اصول و از سال 1375 با تدریس خارج فقه، شروع به تدریس در حوزه علمیه قم کرد. او در تابستان سال 1397 با چاپ رساله توضیح المسائل بهطور رسمی، اعلام مرجعیت کرد. علوی بروجردی نوه آیتالله العظمی سیدحسین طباطبایی بروجردی، مرجع تقلید و مدیر حوزه علمیه قم است.
علوی بروجردی در این گفتوگو با بیانی تاریخی و شیوا از شرایط شکلگیری، قوت و رونق فعالیت حوزه علمیه قم در دوران حاج شیخ و بحرانهای سیاسی دوره رضاخان، فراز و فرودهای فعالیت طلاب در آن دوران و پس از آن دوره مدیریت آیتالله بروجردی و همچنین آنچه حوزه علمیه قم را «حوزه» کرد با ما سخن گفت. مشروح این گفتار را با هم میخوانیم و میبینیم:

حوزه علمیه قم از سوی آیتالله شیخ عبدالکریم حائری که از شاگردان زبده مکتب سامرا بودند، تأسیس شد. ایشان تحت تعلیم اساتید و علمای بزرگی قرار داشتند و اگر به ایران مراجعت نمیکردند در عراق جزء مراجع بزرگ به شمار میرفتند. برخی از بزرگان خاندان شیخ العراقین اراک از مرحوم آیتالله عبدالکریم حائری درخواست کردند که ایشان از عراق به ایران و شهر اراک عزیمت کنند. بعضی از علما از جمله مرحوم آیتالله گلپایگانی و مرحوم آیتالله سیداحمد خوانساری در اراک خدمت ایشان میرسیدند. حاج شیخ (مرحوم آیتالله عبدالکریم حائری) پس از دو سال به قم رفت و در آن شهر سکنی گزید.
ابتدای کار تأسیس حوزه و در زمان زمامداری احمد شاه قاجار، مشکلات کمتری متوجه این نهاد بود، ولی بهدلیل ضعف بنیاد حکومت در کودتای سوم اسفند، رضاخان روی کار آمد. او در ابتدای کار درگیری زیادی با حوزه و آیتالله حائری نداشت، حتی گاهی رئیس الوزرا بود در دستههای عزاداری شرکت میکرد، به تدریج سیاست رضاخان تغییر کرد و فشار بر حاج شیخ بیشتر شد.
همزمان با این اتفاق، برخی از بزرگان و مراجع قم مثل آیتالله ارباب از آمدن مرحوم حاج شیخ استقبال کردند. حتی بسیاری از مراجع پای درس ایشان مینشستند. عبدالکریم حائری تلاش کرد علمای کشور را در اقصی نقاط ایران به قم بیاورد. مثل آیتالله سیدصدرالدین صدر که مشهد بود و به قم آمد، در نهایت حوزه علمیه قم شکل گرفت. بزرگانی که دغدغه تأسیس این مرکز را داشتند، بر این باور بودند که ما برای اداره ایران به حوزهای مستقل نیاز داریم. حوزه نجف در آن زمان از اعتبار زیادی برخوردار بود. در ایران نیز حوزه اصفهان سابقه طولانی داشت، ولی ضعیف شده بود. لذا بزرگان در ایران ضرورت تأسیس چنین حوزهای را در قم حس کرده و شروع به اقدام کردند. حاج شیخ در قم مستقر شد و علما از گوشه و کنار ایران به قم آمدند؛ حوزه شکل گرفت و فضلایی تربیت شدند.
توضیح ویدیو
در دوران مرحوم حائری، برخی معتقد بودند که باید با رضاخان مقابله جدی و اساسی کرد، مثل مرحوم نورالله اصفهانی که با جماعت زیادی به قم آمد. نظر شیخ عبدالکریم در مواجهه با رضاخان این بود که باید پخته و عاقلانه رفتار کرد. مشکل شیخ این بود که مردم دوران ناامنی زمان احمد شاه و محمدعلی شاه را دیده بودند. مسائل مشروطه، ایران را به صورت ملوکالطوایفی و همراه با هرج و مرج همراه کرده بود. آیتالله حائری معتقد بود که اگر ما با رضاخان برخورد تندی انجام دهیم، از حمایت مردم برخوردار نخواهیم بود. زیرا او تا حدودی امنیت را به کشور بازگردانده است. قبل از روی کار آمدن رضاخان، اگر کسی بنا داشت از تهران به مشهد سفر کند، باید از سمت تاجیکستان ادامه مسیر میداد تا با ترکمنها روبرو نشود. یعنی سفر از تهران به عراق راحتتر و با امنیت بیشتری صورت میگرفت تا سفر به مشهد. در بسیاری از شهرها از جمله بروجرد، خانهها برج و بارو داشته و نگهبانانی در فراز آن به جهت تأمین امنیت خانه و ساکنانش به صورت مستمر حضور داشتند. رضاخان که آمد، امنیت را تا حدودی در کشور بازگرداند. مسائل جنوب کشور از جمله خوزستان و شیخ خزعل و شمال کشور برطرف شد.
سیاستهای رضاخان برای محدودیت و فشار به حوزویان
رضاخان اعلام کرد که هر کسی نباید عمامه سر کند و برای این امر، نیاز به امتحان بود. ظاهر حرف، سخن درستی بود. ولی به تدریج مساجد برخی از شهرها تعطیل شد، یعنی روحانی حذف شد. در بعضی مناطق فقط فردی عمامه داشت که از مجتهدی چون آخوند خراسانی اجازه اجتهاد یافته بود. حاج شیخ با این سیاستها مقابله مستقیم نمیکرد. رضاخان نیز در مقابل، بدون عقل و تدبیر کار میکرد و با دیکتاتوری کامل و قلدرمآبی کار را جلو میبرد. حتی به نزدیکترین دوستان خود از جمله تیمورتاش و داور و نصرتالدوله فیروز نیز رحم نکرد. رضاخان در ظاهر با شیخ مانوس بود و ارتباط خوبی داشت اما در واقع او منتظر بود اقدامی از سمت عبدالکریم حائری رخ دهد که بساط قم را بهم بریزد. مرحوم نورالله اصفهانی نیز در این میان پس از مخالفت حاج شیخ به مقابله مستقیم با رضاخان، همراه یارانش به اصفهان بازگشت.
حمله سربازان رضاخان به مجلس ختم شیخ حائری
آیتالله حائری در سال 1315 شمسی از دنیا رفت. جو قم همزمان با این اتفاق به گونهای بود که در مراسم ترحیم حاج شیخ و در حالی که قاری، مشغول تلاوت آیات قرآن بود، سربازان رضاخان به مسجد امام حمله کردند و مجلس نیمه کاره به پایان رسید. بنا به دستور رضاخان امکان برگزاری هیچگونه مجلس یادبود در قم و هیچ یک از شهرهای ایران فراهم نبود. در همان دوران، روزی همسر و خانواده رضاخان در ایام تحویل سال در تالار آینه حرم حضور داشتند، در حالی که پوشش مناسبی نداشتند. مرحوم بافقی به این اتفاق معترض میشود، به محض اینکه خبر به رضاخان میرسد، شبانه به سمت قم حرکت میکند و حوالی سحر به حرم میرسد. نقل کردهاند که رضاخان با چکمه وارد حرم میشود و در حالی که مرحوم بافقی بالای منبر مشغول موعظه بعد از نماز صبح بوده است، ایشان را به پایین کشیده و شروع به کتک زدن او میکند؛ این بود وضعیت رضاخان در آن دوران! فاصله بین رحلت مرحوم حائری در سال 1315 تا سال 1323 مرحوم بروجردی به قم آمد. آیات عظام سیدصدرالدین صدر، حجت کوه کمری و سیدمحمدتقی خوانساری در این هشت سال حوزه را اداره کردند.

رضاخان در سال 1320 از ایران رفت و حوزهها از فشار رهایی یافتند. از سال 1315 تا سال 1320 رضاخان بود، ولی شیخ عبدالکریم نبود. همانطور که میدانیم آیتالله حائری یکی از مهمترین مراجع تقلید در ایران بود. ایشان که از دنیا رفت، سیدابوالحسن اصفهانی در عراق مرجع اعلای شیعیان شد و در ایران نیز بسیاری از او تقلید کردند. در آن زمان و در حوزه، کسی در حد و اندازه حاج شیخ نبود. مرحوم محمدتقی خوانساری شاگرد ضیاء عراقی بود و مرحوم کوه کمری و صدر نیز شاگرد شیخ عبدالکریم بودند. این سه نفر جامعیت و مقبولیت شیخ حائری را نداشتند. آنها در زمره شاگردان مرحوم شیخ یا مرحوم اصفهانی محسوب میشدند. حال این سه نفر باید حوزه را اداره میکردند. بعد از فوت شیخ، هر سه رساله دادند. ولی مرجعیت این سه نفر در ایران محدود و تعداد مقلدینشان نیز اندک بود. در نتیجه پولی به قم نمیآمد و طلبهها تحت فشار زیاد بودند. سختگیری رضاخان هم بر این فشار افزوده بود. حاج شیخ هم نبود که رضاخان اندکی ملاحظه او را کند.
دوران 5 ساله رحلت عبدالکریم حائری تا رفتن رضاخان یکی از سختترین ادوار صد ساله حوزه است و در این دوران این سه استاد حوزه را حفظ کردند. در اینجا باید از شخصیتی مثل سیدابوالحسن اصفهانی و درایتی که نشان داد، تقدیر ویژه کرد و نامی به خیر از ایشان ذکر نمود. مرحوم ابوالحسن اصفهانی ساکن نجف بود، ولی بنا داشت حوزه قم را حفظ کند. او مرجع اعلای شیعیان بود و به صورت طبیعی مردم وجوهات را به وی میرساندند، ولی اجازه داد که مقلدینش، وجوهات را به مراجع ثلاث قم برسانند و آنان نیز در حوزه قم و بنا به تشخیص خود مصرف کنند. این کار مرسوم نبود، ممکن بود مراجع نمایندگانی را اعلام کنند که مقلدین، وجوه خود را به آنان برسانند، ولی هیچگاه مرجعی، مرجع تقلید دیگری را جهت این امر و رساندن وجوهات مقلدین خود به او انتخاب نمیکرد. این دستور به تعبیری مرجعیت نیابتی نام داشت. این اقدام، حوزه را در مقابل رضاخان تقویت کرد. حتی برخی از تجار و بازاریان از قول سیدابوالحسن اصفهانی نقل میکردند که ایشان گفته بودند سعی کنید وجوهات خود را به قم ببرید و تحویل آقایان دهید. فشارهای رضاخان کماکان ادامه داشت، به طوری که گاهی اوقات، روزها مدرسه فیضیه از طلبه خالی میشد و طلاب به اطراف قم میرفتند، شبها جهت برداشتن کتابهای خود مراجعه میکردند. بسیاری از کلاسهای درس در باغات زراعتی اطراف قم تشکیل میشد. افرادی که عمامه بر سر داشتند را به سربازی میبردند. در زمان رضاخان، قم 300 نفر طلبه داشت. وقتی او رفت، به تدریج تعداد طلاب به حدود هزار نفر رسید. پس از این اتفاق و رفتن رضاخان، ابوالحسن اصفهانی اجازه استفاده از وجوهات مقلدین خود توسط مراجع قم را پس گرفت. همزمانی این دو اتفاق اداره حوزه را دچار مشکل جدی کرده بود.
دعوت علما از آیتالله بروجردی
علما در سال 1321 از آقای بروجردی دعوت کردند. اولین نفر مرحوم آقای صدر بود که جلسه گذاشت و نامهنگاری کرد. تا سال 1323 آقای بروجردی به قم نیامد. رابطه مرحوم بروجردی با مراجع قم، نسبت استاد و شاگردی بود. چرا که ایشان، شاگرد آخوند خراسانی بود و همرده ابوالحسن اصفهانی و مراجع ثلاث در رده بعد بودند. شاگردِ شاگردان آخوند بودند. شاگرد مرحوم ضیاء عراقی یا شاگرد حاج شیخ بودند که او نیز شاگرد مرحوم فشارکی بود. آقای بروجردی بعدها گفت که در آن زمان و در دعوت اولیه علما، به دو علت به قم نیامدم. اول اینکه اگر به قم میآمدم، مقابل سیدابوالحسن اصفهانی قرار میگرفتم و ممکن بود باعث تضعیف جایگاه ایشان شوم و به این امر راضی نبودم. دوم آنکه اگر به قم مراجعت میکردم، وضعیت مراجع تقلید قم و به تبع مقلدینشان دچار مشکل میشد.

در سال 1323 آقای بروجردی کسالتی پیدا کردند و ایشان را به تهران و بیمارستان فیروزآبادی منتقل کردند. دوره درمانی ایشان حدود دو ماه به طول انجامید و در همین 60 روز ملاقاتها و جلسات زیادی با ایشان برای قانع کردنشان به جهت رفتن به قم صورت گرفت. مرحوم امام نیز تلاش زیادی برای انجام این کار کردند. امام خمینی(ره)، قبل از عزیمت آقای بروجردی به قم، سفری به بروجرد داشتند و با ایشان ملاقات کردند و نامههایی هم از مرحوم امام به آقای بروجردی در بروجرد وجود دارد. در این ماجرا، امام یک طرف هستند، اما طرف دیگری که در تاریخ حوزه قم گفته نشده و در مجاب کردن آقای بروجردی به رفتن قم مؤثر بود، سیدمحمد بهبهانی، عالم و شخصیت بزرگ تهران است. او فرزند سیدعبدالله و از رهبران مشروطه و همفکر با آخوند خراسانی بود. مرحوم بهبهانی با پدرم خیلی مأنوس بودند و از نوجوانی در وصف ایشان بسیار شنیده بودم.
توضیح ویدیو
آقای بهبهانی برای استقرار آقای بروجردی در قم تلاش فوقالعادهای داشتند، امام خمینی(ره) هم همین تلاش را کردند، آقای بهبهانی نقل میکردند که من و امام فکرمان در این جهت یکی بود و معتقد بودیم باید آقای بروجردی به قم بیایند، اساس فکر هم این بود که آن زمان در بین دانشگاهها و در طبقات تحصیلکرده و روشنفکران افکار چپی غالب بود. این دوران با زمان اوج قدرت شوروی همزمان شده بود. تبلیغات حزب توده با بهترین شکل در کشور و به خصوص دانشگاه جریان داشت. در میان قشر تحصیلکردهها، متدینین اقلیت بودند. عوام مردم عموما جزو متدینین به شمار میرفتند و البته مشغول کار و زندگی خود بودند، آقایان به طور طبیعی از این وضعیت نگران بودند. همین نگرانی باعث شد وقتی رضاخان بنای اعلام جمهوریت داشت، سیدابوالحسن اصفهانی که در قم تبعید بود، موافقت نکرد. زیرا معتقد بود چپیها همه روشنفکران را از جهت فکری قبضه میکنند. مردم در آن دوران هم اکثرا بیسواد بودند. ایشان اعتقاد داشت اگر جمهوری شود، مردم در معرض تبلیغات شوروی قرار خواهند گرفت و مثل کشورهای اروپای شرقی، ایران را به سمت خود جذب میکند. انتخابات ریاست جمهوری هم در پیش بود، امکان ترغیب و در نهایت وادار کردن مردم به رأی کاندید مورد نظر وجود داشت. مرحوم اصفهانی تعبیر کرده بود که باید مطابق قانون اساسی مرحوم آخوند عمل شود. مرحوم بهبهانی گفتند ما شاهد بودیم که دختران و پسران محصل در دانشگاه، ممکن است با افکار چپی و حزب توده مواجه شوند و اگر این اتفاق رخ دهد کار برای ما خیلی سخت خواهد بود. بنابراین نتیجه گرفتند ما به یک حرکت فرهنگی، اساسی و مهم در راستای تبلیغ و جذب جوانان ایران احتیاج داریم و این امر از حوزه برمیآید. حوزه علمیه نجف با فرهنگ ایران قرابت نداشت، در نتیجه به حوزه قوی در قم احتیاج داریم. حوزه قوی، مرجعی قوی میخواهد و تا مرجع قوی در حضور قدرت نداشته باشد، حوزه «حوزه» نمیشود. در آن برهه تشخیص این بود که آقای بروجردی میتواند این کار را مدیریت کند.
مرحوم بهبهانی نیز در گذشته با ایشان مکاتبه داشت. حتی در قضایای سیاسی غرب کشور، مرحوم بروجردی نقش کلیدی ایفا میکرد. بزرگان معتقد بودند که ایشان همرده مرحوم اصفهانی است. اگر در قم باشد، حوزه قدرتمندی در قم شکل میگیرد و با تبلیغ طلاب، مردم را جذب کرده و به تدریج جو فرهنگی کشور را دچار تغییر میکند. در نهایت و پس از تلاشهای فراوان مرحوم امام و بزرگان دیگر، آقای بروجردی به قم آمد.
نکته بسیار مهم در دانستن تاریخ حوزه علمیه قم آن است که حضور 17 ساله ایشان در قم با همه ادوار صد ساله آن (چه قبل از حضور ایشان و چه بعد از رحلتشان) قابل قیاس است. درخشش و رشد علمی در آن دوران به گونهای بود که ما همچنان از مراجع تربیتیافته آن سالها بهره میبریم، از آیتالله سیستانی در عراق تا مراجع فعلی در قم.
تربیت علما و فضلا و همچنین تألیف کتب در آن 17 سال به اوج خود رسید. آقای بروجردی با سیاست مثالزدنی خود، با حکومت تقابلی نداشت و در عین حال به گونهای رفتار میکرد که از حاکمیت حتیالامکان خطایی رخ ندهد. روزی که آقای بروجردی از دنیا رفت، حوزه قم 7 هزار طلبه داشت. در همان دوران مسجد دانشگاه تهران بنا شد. من از مرحوم مهندس بازرگان شنیدم که مسجد دانشگاه را با تشویق آقای بروجردی ساختیم و بسیاری از هزینههای ساخت را ایشان از سهم امام هزینه کردند. انجمن اسلامی دانشگاه نیز شکل گرفت. به تدریج در دانشگاه مذهب مطرح شد و مذهبیها روی کار آمدند. طلبه پیدا نشد ولی مذهبیها مطرح شدند، فضای فکری از غلبه افکار چپی خارج شد. جو غالب، جو مذهب بود و آقای بروجردی نقش مهمی در این امر داشت و در این مسیر امام راحل و مرحوم بهبهانی نیز نقش جدی ایفا کردند.
دو مقوله مهم در تاریخ حوزه علمیه قم
دو حرکت در تاریخ حوزه قم بسیار مهم است که متأسفانه امروزه بسیار کمرنگ شدهاند. مرحوم بروجردی از روزی که در قم مستقر شد، برنامهریزی جدی برای تبلیغ را در دستور کار خود قرار داد، او موضوع اعزام طلاب به سراسر کشور در طول سال و به طور ویژه ماههای رمضان، محرم و صفر را به صورت جدی پی گرفت. در این اقدام طلاب و حتی علمای سرشناس و بزرگ به دورافتادهترین مناطق ایران اعزام میشدند. به طور مثال آیتالله سیدمحمد محقق داماد که از مراجع تقلید وقت نیز بود، برای تبلیغ به زرند ساوه میرفت. یعنی حوزه علمیه قم همه طلاب خود را برای امر تبلیغ دین بسیج میکرد و این مهم در دوران مرحوم آقای گلپایگانی نیز به خوبی ادامه یافت. اکنون این امر در حوزه علمیه بسیار ضعیف شده است.
در دوره آقای گلپایگانی 10 هزار نفر طلبه حضور داشتند که 6 هزار و 500 نفر از طرف ایشان به اقصی نقاط ایران اعزام میشدند. مرحوم سیدکاظم شریعتمداری، مرحوم مرعشی نجفی و مرحوم میرزا هاشم آملی نیز طلاب تحت تعلیم حوزه خود را به مناطق مختلف کشور اعزام میکردند. امروزه حوزه قم 100 هزار نفر طلبه دارد. مجموع طلاب حوزه شهرهای دیگر به بالای صد هزار نفر میرسد. اما در سال گذشته مطابق آمار، حدود 100 هزار نفر طلبه برای تبلیغ به شهرهای مختلف اعزام شدند. در حالی که جمعیت کشور به نسبت آن سالها بیش از دو برابر شده است.
حرکت دومی که توسط مرحوم بروجردی شکل گرفت، معرفی و اعزام یک عالم باسواد(ملا) به شهرهای مختلف کشور بود. به تعبیر ایشان، در هر نقطه یک عالم بکاریم تا سالهای بعد شاگردانشان مستقر شوند و به نوعی ریشه دهند. اکثر شخصیتها و علمای برجسته در گوشه و کنار ایران به دستور مرحوم بروجردی در شهرها مستقر شدند.
توضیح ویدیو
ایشان معتقد بود در هر منطقه و شهر بزرگ، باید یک روحانی باسواد و بانفوذ حضور داشته باشد. این امر نیز اکنون دچار بیتوجهی شده است. علمای بزرگی در شهرهای ایران از دنیا رفتند، ولی فردی جایگزین آنها نشده است. چون انتخاب طبیعی صورت نگرفته است. انتخاب طبیعی به این صورت بود که پس از رحلت یک عالم در شهر، مردم سراغ مرجع مورد اعتماد خود میرفتند و فرد جایگزین را از ایشان میخواستند تا معرفی کند یا خودشان او را معرفی میکردند تا با امر مرجعیت به آن شهر اعزام شود. مثلا در شیراز فردی مثل مرحوم بهاءالدین محلاتی بود که از دنیا رفت یا در همدان مرحوم ملاعلی معصومی از عالمان مستقر در این شهر بود. این دو اقدام آقای بروجردی در به نتیجه رسیدن انقلاب سال 57 تأثیر بسزایی داشت. مرحوم امام در سال 44 در قم سخنرانی کردند. در آن روزها تلویزیون و رادیو به صورت فراگیر وجود نداشت. همین امر سبب شد تا مبلغان در سراسر کشور پیام ایشان را به آحاد مردم برسانند. امثال مرحوم آقای صدوقی در یزد و مرحوم آقای خادمی در اصفهان از معتمدان آقای بروجردی در شهرها بودند که فعالیت جدی میکردند. مرحوم بروجردی دفتری در شهرها نداشتند. ایشان معتقد بود که خانه هر عالم، دفتر اوست و مردم برای پرداخت وجوهات به آنان مراجعه کنند. در حالی که امروزه همه مراجع در شهرها دفاتر گوناگونی دارند. اکنون مراجع تقلید در انتخاب علمای بزرگ جهت اعزام به شهرها منشا اثر نیستند. مرحوم آقای فلسفی نصف سال را با دستور آقای بروجردی به مناطق مختلف کشور میرفت و به تبلیغ میپرداخت. مرحوم حاجی انصاری، مرحوم محقق، مرحوم مدقق، مرحوم تربتی و خیلی از بزرگان دیگر برای تبلیغ و مدیریت حوزه شهرهای دیگر اعزام میشدند. امروزه خیلی کمتر از افرادی مثل این بزرگان در شهرها پیدا میشود، لذا بین ما و مردم فاصله افتاده است. در آینده اگر ما بخواهیم منشا اثر باشیم باید به سیره گذشتگان بنگریم و از روش آنان نیز بهره ببریم.